به کوری چشم محو کنندگان آثار شهیدان گرانقدرمان، نرم افرارنشانه را که حاوی ده هزار وصیتنامه شهیدان است نصب کنید و وصایای شهدا را در کانال و گروه ها انتشار دهید.
👌بر روی لینک کلیک کنید👇:
«نشانه(ده هزار خاطره شهدا ) شهید»
به کوری چشم محو کنندگان آثار شهیدان گرانقدرمان، نرم افرارنشانه را که حاوی ده هزار وصیتنامه شهیدان است نصب کنید و وصایای شهدا را در کانال و گروه ها انتشار دهید.
👌بر روی لینک کلیک کنید👇:
«نشانه(ده هزار خاطره شهدا ) شهید»
پروژه خطرناک پنتاگون علیه مسلمانان
«فان وکس» یا Fun vax مخفف یک عبارت انگلیسی بهمعنای «ویروسِ علیه بنیادگرایی مذهبی» نام پروژه پنتاگون است . در این پروژه با وارد کردن ویروسی به بدن قربانی، که دارای ژن خاصی بهنام "VMAT2" به تعبیر پیدا کننده آن ژن آقای دین هامفر، عنوان ژن خدا را گرفته است، اختلال در تمایلات دینی م و مذهبی افراد می گذارند.
با ورود این ویروس یه یک فرد مذهبی، او کم کم از دین و ارزشها ی الهی گریزان می شود.
اما زمانی حساسیت این پروژه بیشتر برای جامعه هدف یعنی مسلمانان مشخص میشود که در این سند بهصورت صریح اعلام میشود که «این ویروس سبب میشود یک فرد افراطی(؟!) به یک فرد عادی تبدیل شود؛ بهنظر ما این کار میتواند تأثیر چشمگیری در منطقه خاورمیانه بگذارد؛ در برنامه فعلی و آزمایشی که تاکنون انجام دادهایم از ویروسهای دستگاه تنفسی از قبیل "ویروس ذاتالریه یا واینا" استفاده کردهایم؛ معتقدیم با این شیوه میتوانیم شمار زیادی از جمعیت این منطقه را در معرض این ویروس قرار داد، اکثر مردم این منطقه در معرض هر دو ویروس قرار گرفتهاند و کاملاً مطمئن هستیم که این شیوه، شیوهای بسیار موفقیتآمیز خواهد بود».
با توضیحاتی که دادیم می توان به این نکته مهم همه را متوجه کنیم که:
اگر مراقبت نکنیم و تغذیه ما اورگانیک و متناسب با آموزه های دینی نباشد، دشمنان دین و معنویت و مسلمانان با اجرای این پروژه ها می توانند بدون اینکه خود ما بدانیم روی رفتارمان تاثیر بگذارند.
یکی از دلایل دین گریزی در کشور ما بی توجهی به تغذیه اسلامی است. با توجه به اینکه شبکه جهانی یهود در بازار و در محصولات تثیر گذاشته است . برای اینکه قربانی چنین پروژه هایی نشویم بهتر است به این آیه عمل کنیم:
فلینظر الانسان الی طعامه[1] .
پس انسان باید در غذای خود بنگرد.
برخی کشته شدن مدافعان حرم را مصداق جمله" وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ[1]" (با دست خویش، خود را به هلاکت نیفکنید) می دانند و با اظهارات نابخرادانه خود اعلام می دارند که حاضرین در نبرد با داعش، خودشان را به ساحت مرگ انداخته اند و این یک نوع خودکشی است.
غالب کسانی که چنین تفکری دارند انسان های عافیت طلب و پر ادعایی هستند که در راه حفظ ارزشها گامی بر نمی دارند چرا که نه غیرت دینی دارند و نه شجاعتی که بتوانند با آن به مقابله با دشمن بپردازند اینان به جای اینکه حداقل سکوت کنند برای اینکه آبرویشان نرود و در اجتماع مفتضح نشوند سعی می کنند که مجاهدان در راه خدا را تخریب کنند و رفتاری جهادی آنان را زیر سؤال برند.
اگر کسی کمی دقت نماید خواهد دید که بین «تهلکه» با «شهادت» رابطه تباین وجود دارد. چرا که تهلکه به معنى مرگ بىدلیل است در حالى که شهادت قربانى شدن در راه هدف و نایل گشتن به حیات جاویدان است[2].
کسانی که شهادت را انتخاب می کنند به سطح فکری والایی دست یافته اند و هدف بزرگ زندگی که رسیدن به لقاء الله است را انتخاب کرده اند اما آنان که حتی نمی خواهند درباره شهادت فکر کنند و آرزوی آن را نمایند زندگی را در اهداف پایین تری دنبال می کنند.
شهدا مهمترین سرمایه وجودی خود را، جان خود نمی دانند بلکه مهمتر از جانشان، خدا، مکتب، مذهب، اصول و ارزشهای الهی و انسانی می دانند. لذا برای حفظ و صیانت از این ارزشها ، حاضرند جان خود را تقدیم کنند تا کلمه حق در حد اعتلای خودش باقی بماند.
کسانی می تواند شهادت را انتخاب کنند که معرفتشان به خدای عزوجل بسیار عالی باشد طوری که در لحظه انتخاب شهادت و در زیر تیغ دشمن که دقیقه ای دیگر سرش را از تنش جدا خواهد کرد ، تردید نمی کند چون می داند که این حالت وی در منظر باری تعالی است و منتقم خون او خود خدای عزوجل است و این نوع کشته شدن مرضی خداست.
بالا بودن مقام صبر و شکیبایی در برابر سختی جان دادن در راه خدا، نشان می دهد این فرد معرفتش به خدای عزوجل بسیار عالی است که عرفا و بزرگان معرفت، شاید در طی بیست سال ریاضت بتوانند به آن دست پیدا کنند.
از سالار شهیدان و مجاهدان راه خدا امام حسین علیه السلام همین معنى نقل شده که در صحنه کربلا به هنگامى که بعضى از عزیزانش با فجیعترین وجهى شربت شهادت نوشیدند فرمود:
هون على ما نزل بى انه بعین اللَّه[3]
" همین که مى دانم این امور در برابر دیدگان علم پروردگار انجام مى گیرد تحمل آن بر من آسان است".
شهدای عزیزی مثل شهید حججی به آن سطح از معرفت دست یافته بودند لذا می بینیم که وی با ابهت و عظمت و اقتدار در برابر دشمن می ایستند و حتی هنگام جان دادن دست از اعتقاد و باور حقه خود بر نمی دارند.
شهید حججی نشان داد که ارزشهای اسلامی و پایبندی به آن چقدر می تواند اقتدار آفرین، تربیت کننده، متعالی کننده و شجاع کننده جوانان و مردم باشد.
به روح مطهر شهید حججی و شهدای مظلوم مدافع حرم صلوات می فرستیم و از خدای مهربان شهادت در راه خودش را مسألت می نمائیم.
به قلم خادم اسلام و مسلمین محمد علی فتحی
یکی از مسائلی که اخیرا در شبکه های اجتماعی و ماهواره ای توسط معاندین اسلام مطرح می شود جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام است. آنان با بیان وارونه جنگ های زمان امیر المؤمنین علیه السلام و بدون تحلیل واقع بینانه و منطقی، کشته شدن جملی ها و ازدی ها و ... را به عنوان فاجعه انسانی معرفی می کنند و مقصر این کشتار ها را امیر المؤمنین علیه السلام معرفی می نمایند.
وقتی چهره حضرت را که بزرگترین نماد اسلام ناب است به عنوان قاتل معرفی کردند شروع به تهمت زدن به اسلام می زنند و می گویند: اسلام دین خشونت است.
اما اگر وقایع اتفاقیه زمان حضرت را بررسی کنیم می بینیم که آنان که کشته شده اند یک عده انسان های بی منطق، و تروریست بودند که علیه حاکم اسلامی شورش کردند و به زن و بچه مردم رحم نکردند و به قتل و غارت اموال پرداختند.
امیر المؤمنین علیه السلام به عنوان حاکم اسلامی می بایست از حاکمیت اسلام دفاع می کرد و در برابر تروریست ها می ایستاد و از جان و مال مردم محافظت می کرد.
اقدام امیر المؤمنین علیه السلام در رویارویی با جملی ها و ازدی ها دفاعی بود. حضرت بارها آنان را نصیحت کرد و تا سه روز نصیحت ایشان بر آنان ادامه یافت ولی حق را نپذیرفتند بعد از آنی که شروع به جنگ کردند حضرت به مقابله پرداخت و در این رویارویی بسیاری از یاران خود حضرت شهید شدند و از طرف دشمنان اسلام ناب هم تعدادی کشته شدند.
نمونه ای از نصیحت حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل که در به زبیر بن عوام کرده بود را به عنوان نمونه از کتاب تاریخ الفی می آوریم:
چون زبیر پیش امیر المؤمنین آمد، امیر فرمود: یا ابا عبد اللّه این چیست که مىکنى؟ چه ترا بر این مىدارد؟ جواب داد که: چون امیر المؤمنین عثمان مرا باعث این امر شده. امیر فرمود:
سبحان اللّه! چون تو و یاران تو او را بکشتید قصاص از کدام کس طلب مى کنى؟ مگر از خود و یاران خود قصاص خواهى. بعد از آن فرمود: یا ابا عبد اللّه سوگند مى دهم ترا به خدایى که جز او خدایى نیست، که یاد دارى آنروز را که حضرت مقدّس نبوى، صلّى اللّه علیه و آله، با تو فرمود: اى زبیر على را دوست مى دارى؟ در جواب گفتى: یا رسول اللّه چگونه دوست ندارم او را و حال آنکه او پسر خال من است؟ آن سرور فرمود: روزى بیاید که تو این دوستى را بر طرف کرده با وى به جنگ بیرون آیى و یقین بدان که آن روز تو ظالم باشى. زبیر گفت: آرى چنین بود که ذکر فرمودى و مرا فراموش شده بود، به یاد من آوردى.
بار دیگر امیر المؤمنین، زبیر را به طریق مذکور سوگند داد که: به خاطر دارى که رسول خدا در محلّه اى از محلّات بنى هاشم[1] با تو فرمود که به نور نبوّت و رسالت مى دانم و مى بینم که تو شیوه ستم را پیشه خود ساخته به سبب حکومت و امارت و خاطرخواه بعضى ارباب تسلّط و خطارت خود را در مقام معادات و منازعه و خصومت با على درآرى. زبیر ساعتى سر در پیش انداخت و بعد از آن گفت: یا على حدیثى از عهد قدیم به یاد من دادى.
باز امیر المؤمنین، زبیر را سوگند داد و گفت: اى زبیر! یاد تو مى آید که روزى مصطفى، صلى اللّه علیه و آله، از سراى عمرو بن عوف مى آمد و تو در خدمت آن حضرت بودى و او دست تو گرفته من پیش شما بازآمدم. مصطفى، صلّى اللّه علیه و آله، بر من سلام کرد و در روى من خندید و من در روى آن حضرت خندیدم. تو گفتى: اى پسر ابو طالب چرا نخست سلام ندادى؟ هرگز از تکبّر و تحیّر دست نخواهى داشت؟ مصطفى، صلّى اللّه علیه و آله، گفت: آهسته باش اى زبیر که على متکبّر نیست و روزى خواهد بود که تو بر وى بیرون آیى. و تو آن روز بر وى ظالم باشى. زبیر گفت: همچنین بود، و لیکن فراموش کرده ام. اگر این سخن مرا یاد بودى هرگز بر تو بیرون نیامدمى. اکنون که یاد آوردم به خدا بازگردم و هیچ حرکت نکنم که از این، غبارى بر حاشیه خاطر شریف بنشیند[2].
رفقا با انصاف!
این رفتار دفاعی آیا خشونت است؟ آیا هرجا انسان از خودش دفاع می کنداین خشونت محسوب می شود؟
هیچ عقل سلیمی حکم نمی کند که دفاع از خود در برابر دشمن در میدان نبرد، خشونت است.