وَاصْبرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛[1]
ترجمه: و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] وجه او را مىخواهند، شکیبایى پیشه کن و دو دیدهات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیادهروى است، اطاعت مکن.
1- مساله مهم در زندگانى فرد و جامعهها مساله معیارهاى سنجش، و نظام ارزشى حاکم بر فرهنگ آن جامعه است.زیرا تمام حرکتها در زندگى فرد و جمع از همین نظام ارزشى سرچشمه مىگیرد، و براى آفریدن این ارزشها است.اشتباه یک قوم و ملت در این مساله، و روى آوردن به ارزشهاى خیالى و بىاساس، کافى است که تاریخ آنها را به تباهى بکشد، و درک ارزشهاى واقعى و معیارهاى راستین محکمترین زیربناى کاخ سعادت آنها است. دنیا پرستان مغرور ارزش را تنها منحصر در مال و قدرتهاى مادى و نفرات خود مىدانند، حتى معیار شخصیت در پیشگاه خدا را در این چهار چوب تصور مىکنند، چنان که در آیات فوق نمونهاى از آن دیدیم، و نمونههاى فراوان دیگرى از آن در قرآن مجید به چشم مىخورد.
1- فرعون جبار و زر و زورپرست به اطرافیانش مىگوید: من باور نمىکنم موسى از طرف خدا باشد اگر راست مىگوید پس چرا دست بند طلا به او داده نشده است؟!" فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ" (سوره زخرف آیه 53). او حتى نداشتن چنین زر و زیورى را دلیل بر پستى مقام موسى مىشمرد و مىگوید: (أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ) (سوره زخرف آیه 52).