محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

سؤال:

قسم خوردن در حال ترس چه حکمی دارد؟

پاسخ:

اگر در حال ترس اختیار نداشته باشید و قصد جدی قسم هم درکار نباشد، قسمتان نافذ نیست و به خاطر شکستن آن کفاره بر شما واجب نمی شود.

 پاسخ تکمیلی:

 قسم چند شرط دارد:

اول: کسی که قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد، و اگر می خواهد راجع به مال خودش قسم بخورد، باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع او را از تصرف در اموالش منع نکرده باشد، و از روی قصد و اختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کرده اند، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قسم بخورد.

دوم: کاری را که قسم می خورد انجام دهد، باید حرام و مکروه نباشد و کاری را که قسم می خورد ترک کند،باید واجب و مستحب نباشد، و اگر قسم بخورد که کار مباحی را به جا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد، و نیز اگر قسم بخورد کار مباحی را ترک کند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد.

سوم: به یکی از اسامی خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود، مثل خدا و الله و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم می گویند، ولی به قدری به خدا گفته می شود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر می آید، مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد، صحیح است، بلکه اگر به لفظ ی قسم بخورد که بدون قرینه خدا بنظر نمی آید، ولی او قصد خدا را کند بنابر احتیاط، باید به آن قسم عمل نماید.

چهارم: قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است.

پنجم: عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد و بعد تا آخر وقتی که برای قسم معین کرده عاجز شود یا برایش مشقت داشته باشد، قسم او از وقتی که عاجز شده به هم می خورد.(1)

کفاره شکستن قسم:

 اگر قسم بخورد که کاری را انجام دهد یا ترک کند، مثلا قسم بخورد که روزه بگیرد یا دود استعمال نکند، چنانچه عمدا مخالفت کند باید کفاره بدهد یعنی یک بنده آزاد کند یا ده فقیر را سیر کند یا آنان را بپوشاند و اگر اینها را نتواند باید سه روز روزه بگیرد.(2)


پی نوشت:

1- توضیح المسائل امام خمینی رحمه الله، مساله٢٦٧١

2- همان، مساله ٢٦٧٠

 

علامه مجلسی در بحارالانوار از ابن عباس نقل نموده است که:

 روزی زلیخا به یوسف‏ علیه‏ السلام گفت:

 چشم بردار و مرا بنگر

یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: « أَخْشَى الْعَمَى فِی بَصَرِی[1]؛  از نابینا شدن چشمانم می‌ترسم.‌»  

زلیخا گفت: «چقدر چشمهایت زیباست!» 

یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «دو چشم، نخستین عضوهایی هستند که در قبر بر گونه‌هایم می‌افتند.» 

زلیخا گفت: «چه بوی خوشی داری؟» یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «اگر [بدی] بوی مرا سه روز پس از مرگم استشمام می‌کردی، از من فرار می‌کردی.‌»  

زلیخا گفت: «چرا به من نزدیک نمی‌شوی؟»

حضرت یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «با این دوری، به قرب پروردگارم امیددارم.‌» 

زلیخا گفت: «بستر من از حریر است، برخیز و خواسته‌ام را برآور.»

 یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «می‌ترسم بهره‌ام در بهشت از کف برَوَد.‌»

 زلیخا گفت: «تو را به شکنجه‌گرها می‌سپارم».

 یوسف‏ علیه‏ السلام گفت: «پروردگارم در آن هنگام مرا بس است[2].‌»


[1] - عیون اخبار الرضا‏علیه‏السلام، شیخ صدوق، تهران، منشورات جهان، ج2، ص45، ح162

 

 

[2] - بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث، ج 12، ص 270

 

 

سؤال:

 

 

آیا جایز است که مسلمانی هنگام مرگ تمام اموال خود را در راه خدا خرج کند و چیزی برای فرزندانش نگذارد؟

 

 

 

 

 

پاسخ:

 

 

انسان ها مالک اموا ل خود هستند و در زمان حیاتشان آزادند که هرجوری با اموالشان خواستند رفتار نمایند.

 

 

 در زمان حیات، انسان می تواند اموال خود را به دیگری ببخشد و یا در راه خدا انفاق نماید. ولی در این خرج کرد ن ها باید رعایت مسائل مهمی را نماید از جمله رعایت حال بازماندگان.

 

 

اگر بازماندگان شخص متموّل هستند و توانایی اداره زندگی را دارند می تواند به آنها چیزی هدیه کند و ببخشد و یا ا ینکه آنها را محروم کرده و در جای دیگر خرج کند.

 

 

اما اگر فرزندان کوچکی دارد و یا آنها دارا نیستند و اگر این پدر از اموال خود برای آنان چیزی نگذارد آنان با مشکل در معیشت و زندگی مواجه می شوند، بهتر است این فرد اموال خود را در جای دیگری خرج نکند. این مساله به قدری مهم است که پیامبر اسلام فردی را که به هنگام مرگ جانب خانواده خود را نگه ندارد جزو مسلمانان نمی داند.

 

 

 

 

 

 به این روایت توجه نمائید:

 

 

 

 

 

عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ: حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ‏:

 

 

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ تُوُفِّیَ وَ لَهُ صِبْیَةٌ صِغَارٌ، وَ لَیْسَ لَهُمْ مَبِیتُ لَیْلَةٍ، تَرَکَهُمْ یَتَکَفَّفُونَ النَّاسَ، وَ قَدْ کَانَ لَهُ سِتَّةٌ مِنَ الرَّقِیقِ لَیْسَ لَهُ غَیْرُهُمْ، وَ أَنَّهُ أَعْتَقَهُمْ عِنْدَ مَوْتِهِ.

 

 

فَقَالَ لِقَوْمِهِ: مَا صَنَعْتُمْ بِهِ؟

 

 

قَالُوا: دَفَنَّاهُ.

 

 

فَقَالَ: أَمَا إِنِّی لَوْ عَلِمْتُهُ مَا تَرَکْتُکُمْ تَدْفِنُونَهُ مَعَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، تَرَکَ وُلْدَهُ صِغَاراً یَتَکَفَّفُونَ النَّاسَ.[1]

 

 

ترجمه:

 

 

مسعده از امام صادق و ایشان از پدرشان نقل می کند که فرمود:

 

 

به پیام خبر رساندند که مردی از انصار از دنیا رفته درحالی که بچه های کوچکی باقی گذارده که حتی برای یک شب خواب جا ندارند و این درحالی است وی قبل از مرگ شش برده ای که داشت را آزاد کرده است و بار  حیات این بچه ها بر مردم است.

 

 

پیامبر پرسیدند: با این مرده چه کردید؟

 

 

گفتند: دفنش کردیم.

 

 

پیامبر فرمود: اگر زودتر این قضیه را به من می گفتید اجازه نمی دادم که او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید چرا که او ربچه هایی را گذاره که بار بر مردم می شوند.

 

 

 

 

 

 

[1] - قرب الإسناد، چاپ جدید، ص64

مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است، اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است؛ لذا حضرت امیر علیه‌السلام در لیلةُالمَبیت از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌پرسد: «أَفِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟؛ آیا دین من سالم خواهد بود؟».۱ یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را ـ که از خود شهادت بالاتر است ـ از آن حضرت سؤال می‌کند.

این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که: «یا أَلله‏ُ یا رَحْمانُ یا رَحِیمُ! یا مُقَلبَ الْقُلُوبِ، ثَبتْ قَلْبِی عَلی دِینِک؛ ای خدا، ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای گرداننده دل‌ها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار».۲

در محضر بهجت، ج۲، ص۱۰۱

 

  • ۱.برای بررسی، ر.ک: عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۶۶؛ امالی صدوق، ص۱۵۵؛ فضائل الاشهر الثلاثة، ص۷۹؛ النصّ و الاجتهاد، ص۲۸۱ و ۵۲۱؛ المراجعات، ص۲۵۱؛ کنزالعمّال، ج۱۱، ص۶۱۷.
  • ۲.بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۴۸؛ ج۹۲، ص۳۲۶؛ اعلام‌الوری، ص۴۳۲؛ کمال‌الدین، ج۲، ص۳۵۱؛ مهج‌الدعوات، ص۳۳۲.

تفکر در باره مسائل جنسی و گناهان ولو انسان ان گناه را نکند باعث پیشرفت نمی شود حتی در برخی آیات و روایات از فکر و قلب که باید جای یاد خدا باشد پرسش می کنند که چرا به تباهی استفاده شده است. 

مثلا در آیه زیر می خوانیم:

وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[1].

ترجمه:

و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

نکته این آیه این است که تمام وجود انسان امانت است و فردای قیامت درباره آنها مؤاخذه می شویم. حا لا اگر فکر بد بکنیم ممکن است این فکر بد ما را در زمانی دچار خطا و گناه نماید.

در روایت می خوانیم:

قَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :یُحْشَرُ اَلنَّاسُ عَلَى نِیَّاتِهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ [2].

امام باقر علیه السّلام فرمود:

مردم در روز قیامت بر طبق نیّتهایشان محشور مى‌شوند.

از این روایت استفاده می شود که نیات در شکل سازی شخصیت آخرتی ما تاثیر دارد. پس فکر خود راباید خوب کنیم تا اثرات مثبت ان را هم در زندگی و هم در آخرت ببینیم.



[1] - اسراء:36

[2] - ‏مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار , ج 1 , ص 147


اذیت کردن هر موجودی بدون دلیل و مجوز شرعی حرام است. در مواردی که حیوانی باعث اذیت و آزار باشد و نتوان به روش های عادی جلوی اذیت آن را گرفت ، انسان مجاز است که با آن برخود نماید و اگر در این بین حیوان کشته شود گناهی نکرده است.

در حالت عادی اذیت و آزار حیوان و بدون هیج دلیلی، باعث خشم و غضب الهی می شود و در روز جزا این حیوان از انسان به دلیل اینکه حیات او را بدون دلیل گرفته شکایت خواهد کرد.

در مواردی که انسان حیوانی را بدون عذر بکشد حتما واجب نیست کفاره ای بدهد ولی بهتر است بعد از استغفار و توبه صدقه ای را به فقرا و نیازمندان بدهد.

مبلغ و اندازه خاصی برای این نوع صدقه در فقه اسلامی قید نشده است.


در این خصوص به روایت ذیل توجه نمائید.


إِرْشَادُ اَلْمُفِیدِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَرَامَةَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ:

 کَانَتْ لاِبْنِ اِبْنَتِی حَمَامَاتٌ فَذَبَحْتُهُنَّ غَضَباً ثُمَّ خَرَجْتُ إِلَى مَکَّةَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدٍ اَلْبَاقِرِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ فَلَمَّا طَلَعَتْ رَأَیْتُ فِیهَا حَمَاماً کَثِیراً قَالَ: قُلْتُ: أَسْأَلُهُ مَسَائِلَ وَ أَکْتُبُ مَا یُجِیبُنِی عَنْهَا وَ قَلْبِی مُتَفَکِّرٌ فِیمَا صَنَعْتُ بِالْکُوفَةِ وَ ذَبْحِی لِتِلْکَ اَلْحَمَامَاتِ مِنْ غَیْرِ مَعْنًى وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی اَلْحَمَامِ خَیْرٌ لَمَا أَمْسَکَهُنَّ.

فَقَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

 مَا لَکَ یَا بَا حَمْزَةَ!؟

 قُلْتُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ خَیْرٌ.

 قَالَ: کَانَ قَلْبُکَ فِی مَکَانٍ آخَرَ!؟

قُلْتُ: إِی وَ اَللَّهِ وَ قَصَصْتُ عَلَیْهِ اَلْقِصَّةَ وَ حَدَّثْتُهُ بِأَنِّی ذَبَحْتُهُنَّ فَالْآنَ أَنَا أَعْجَبُ بِکَثْرَةِ مَا عِنْدَکَ مِنْهَا. قَالَ: فَقَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

 بِئْسَ مَا صَنَعْتَ یَاأَبَا حَمْزَةَ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ إِذَا کَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ عبثا عَبَثٌ بِصِبْیَانِنَا نَدْفَعُ عَنْهُمُ اَلضَّرَرَ بِانْتِفَاضِ اَلْحَمَامِ وَ أَنَّهُنَّ یُؤْذِنَّ بِالصَّلاَةِ فِی آخِرِ اَللَّیْلِ؟!

 فَتَصَدَّقْ عَنْ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ دِینَاراً فَإِنَّکَ قَتَلْتَهُنَّ غَضَباً[1].

در ارشاد مفید بسندى از ابى حمزه ثمالى نقل شده است که گفت:

پسر دخترم چند کبوتر داشت و از خشم کبوترهاى آنها را سر بریدم و به مکه رفتم و بر امام پنجم پیش از برآمدن آفتاب وارد شدم . چون آفتاب زد کبوترهای زیادی در آنجا دیدم،با خود گفتم:

مسائلى از او بپرسم و جوابهاشان را بنویسم و در فکر کارى که در کوفه بدون عذر و معنی با کبوترها انجام دادم بودم .

با خود گفتم: اگر در کبوتر خیرى نبود امام آنها را نگه نمی داشت،امام علیه السّلام به من فرمود:

اى ابا حمزه! چه شده؟

 گفتم: یا ابن رسول اللّٰه خوبم خیر است.

فرمود: ولی دلت جاى دیگر است‌؟!

گفتم: آرى به خدا و داستان سر بریدن کبوترها را گفتم و گفتم اکنون در عجبم از این همه کبوتر که شما دارید.

 فرمود: اى ابى حمزه بد کاری کردی ! نمی دانی که چون اهل زمین(اجنه) بچه‌هاى ما را به بازى گیرند به پر تکاندن کبوتر زیان را از آنها دور می کنیم و آنها به اوقات نماز در پایان شب آگاهى دهند؟!

 از هر کدامشان یک دینار طلا صدقه بده زیرا از  روی خشم آنها را کشتى.

نکته :

از ذیل روایت برخی بزرگان استحباب صدقه دادن به خاطر کشتن بی مورد کبوتر و سایر حیوانات را استفاده کرده اند.

شایته است مؤمنین از آزار حیوانات و ... خود داری نمایند.



[1] - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , ج 62 , ص 15


امام صادق علیه السلام: 

 

اِنَّ اللّه َ تَبارَکَ وَ تَعالى غَیورٌ وَ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ وَ لِغَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ ظاهِرَها وَ باطِنَها[1]؛ 

 

خداوند تبارک و تعالى با غیرت است و هر با غیرتى را دوست دارد و از غیرتمندىاوست که زشتى‌ها را از پیدا و ناپیدا، حرام فرموده است. 

 

1-  یکی از نام های زیبای خدای مهربان "غیور" است این کلمه از ماده "غیر" گرفته شده است و دلیل نام گذاری خدا به غیور این است که او غیر از خودش رابرای بنده اش نمی خواهد لذا هرچیزی که بنده اش را از او دور کند حرام کرده است.

2- خدا انسان غیور را دوست دارد چرا که او بهترین و عزیزترین کسش یعنی ناموسش را برای خود می خواهد و اجازه نمی دهد چیزی ناموسش را زشت کند و یا از ناموسش چیزی سر زند که دیگران از او بهره بگیرند و لو اندک آن.

 

 

3-  زن ناموس مرد است اگر هزاران قانون گذاشته شود که زن را از حیا خارج نکند و زشتش ننماید توفیق در این زمینه نخواهیم داشت مادامی که مرد غیرت نشان ندهد.

 

 

4-بی حجابی نماد بی حیایی است در برابر خدا و خلقش. در برابرخدا از این حیث که فرموده خدا را درباره حجاب زیر پا می گذارد و درباره خلقش از آن حیث که آگاهانه یا ناخود آگاه او را به تباهی می کشاند.

 

 

5-رگ غیرت مرد اگر تکان بخورد زن، هم خود حفظ می شود هم اجتماع خوب می گردد.

 

 

6- مردی که حجاب زنش برایش اهمیت نداشته باشد نشان می دهد که نسبت به عشق ورزی  و محبت به همسر خود کوتاهی دارد. چون اگر عاشقی معشوق خود را دوست داشته باشد، اجازه نمی دهد که آسیبی به او برسد.

 

 

7-زن وقتی حجاب نداشته باشد به خاطر مخالفتش با حکم خدا و نیز انجام گناه و نیز کمک کردن به اشاعه گناه در جامعه، مستحق عذاب الهی می شود. مردی وقتی این مساله را بداند و همسرش را از این آتش نرهاند نشان می دهد که عشق او به زنش پوشالی و دروغین است و یا عشقش عمیق نیست و صرفا عشق او جنبه تبعُّضی و یک جانبه را دارد.

 

سلام به مردان غیور

سلام با بانوان با حیا

 

[1] - کافى، ج ۵، ص ۵۳۵، ح ۱

 

 

 

سؤالات:

1- آیا محتلم شدن طبیعی است وچه اتفاقی می افتد که انسان محتلم می شود؟

2-  آیا می توان کاری کرد که اصلا ویا کمتر محتلم شد؟

۳-  آیا فکر کردن به مسائل جنسی بدون بیرون آمدن منی برای انسان مثل خود ارضایی ضرر دارد و آیا گناه هم دارد؟


پاسخ:

1- احتلام یک امر طبیعی است که با تولید انبوه اسپرم در اوایل جوانی و در طول حیات ،برای انسان اتفاق می افتد که معمولا منشأش خواب های شیطانی است. 

2- امکان جلوگیری از احتلام با تغذیه مناسب وجود دارد که در این خصوص با متخصصین طب اسلامی و طب سنتی تماس بگیرید و نیز می توانید از هرچیزی که باعث تحریک جنسی می شود پرهیز کنید.

البته دعای احتلام از خاندان عصمت و طهارت نیز نقل شده است که می توانید آن را بخوانید:

اَللّهُمَّ اِنّى أَعُوذُ بِکَ مِنَ الاِْحْتِلامِ وَ مِنْ شَرِّ الْاَحْلامِ وَ مِنْ اَنْ یَتَلاعَبَ بِىَ الشَّیْطانُ فِى الیَقْظَةِ وَالْمَنامِ

خدایا از جنب شدن؛و از خواب هاى پریشان، و از اینکه شیطان در بیدارى و خواب مرا بازى دهد، و به تو پناه مى آورم.
3- به خودی خود فکر کردن به مسائل جنسی بدون بیرون آمدن منی به لحاظ فقهی حرام نیست ولی با توجه به اینکه غالبا این کار در حالت عادی باعث افتادن در دام گناه خود ارضائی می شود جایز نیست و حرام می باشد. از انظر اخلاقی نیر انسان را از مسیر کمال و تعالی دور می کند.
شایسته است مؤمنین از چنین کاری پرهیز نمایند.
موفق باشید 
محمد علی فتحی

سؤال:

چرا درحکومت حضرت امیر علیه السلام حق برمصلحت غالب بود اما درحکومت مثلا اسلامی مصلحت اشخاص برحق مقدم است و هیچ دولت مردی درصورت خیانت محاکمه نمی شود؟


پاسخ:

زمانه حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام با زمانه ما تفاوت های زیادی دارد. هر زمانی هم اقتضائات خاص خودش را داراست.

در آن زمان در رأس امور شخصیتی معصوم قرار دارد که بر همه ابعاد مسائل آگاهی دارد اما در زمان ما ولی فقیه که نائب عام امام است در راس امور است که علم او به اندازه آن معارفی است که از خاندان عصمت و طهارت به ما رسیده است. طبیعی است درصد این معارف به نسبت آنچه که در نزد مولا امیر المؤمنین علیه السلام بوده ناچیز است.

نظام جمهوری اسلامی در تلاش است احکام اسلام را آنگونه که است در جامعه پیاده کند البته تحقق این هدف سخت است و لی شدنی است. 

در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت ها به افراد مختلف سپرده شده است و رهبری نظام، خطوط قرمز این نظام را ترسیم نموده اند حال اگر مسئولی در زمینه شغل خود کوتاهی نماید مقصر نه اسلام است بلکه این مسئولی است که بعد از مسئولیت گرفتن به شایستگی وظیفه خود را انجام نداده اند.

دامنه مصلحت اندیشی به قدری گسترده است که در زمان های مختلف مصلحت های گوناگون را می پذیرد. حد نهایی مصلحت، حفظ اسلام و نظام اسلامی است. البته طبیعی است اگر ادامه این مصلحت مضر به اسلام و نظام باشد مسئولین دلسوز اقدام مقتضی را انجام خواهند داد.

در طول تاریخ اثبات شده که در اوج مشکلات اگر تابع ولی امر باشیم موفق خواهیم بود و الا نه.

در زمان امیر المؤمنین علیه السلام امام با مصلحت اندیشی اقداماتی را انجام می دادند ولی همین پیروان وی در برابر حضرت می ایستادند طوری که امام دربرابر آنان فرمود:

حضرت امیر علیه السلام:
اللهم انی قد مللتهم و ملونی و سئمتهم وسئمونی
فابدلنی بهم خیرا منهم و ابدلهم بی شرا منی.

خدایا من (با نصیحت ها ودستوراتم )این مردم را
خسته کرده ام وآنها (دوستان و دشمنان) نیز مرا خسته کرده اند.
آنها از من دلگیر شده اند و من هم از آن ها دلگیرم
پس بجای آن ها کسان بهتری را به من عطا فرما و بجای من
بدتر از من را بر این مردم مسلط کن!(1)

نکته مهم: 

هیچ کدام از رهبران انقلاب اسلامی از امام راحل - قدس سره-  گرفته تا امام خامنه ای - مد ظله - ادعایی بر اینکه نظام سیاسی موجود در ایران صد درصد حکومت اسلامی است نکرده اند بلکه تعبیر دقیقر از این نظام سیاسی ، نظام اسلامی است و ما در مسیر اسلامی کردن حکومت هستیم تا صاحب اصلی این حکومت یعنی حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه الشریف - آن را رهبری نمایند.

مقام معظم رهبری در این خصوص می فرماید:

همه باید بدانند که نظام اسلامى، فقط یک اسم نیست که بگوییم «نظام، اسلامى شد» و این کافى باشد. خیر! امروز، در دنیا کشورهایى هستند که اسمشان اسلامى است و از اسلام در آنها هیچ خبرى نیست. یا اسمشان «جمهورى اسلامى» یا «حکومت اسلامى» است، اما اسلام در آن‌جاها نیست. ما باید با آنها فرق داشته باشیم. جمهورى اسلامى و نظام اسلامى که یک ملت براى آن این همه زحمت کشیده و فداکارى کرده است، نظامى است که اسلام در دل و در عمل و در وجود یکایک افراد، وجود داشته باشد. این‌طور نیست که بگوییم «نظام، اسلامى شد»، اما اداره، فاسد باشد؛ رشوه‌گیرى رواج داشته باشد؛ بدخواهى و بددلى، همه جا باشد؛ سوء عمل و بدکارگى باشد؛ بیکارگى باشد؛ تنبلى باشد! این‌که نظام اسلامى نیست. نظام اسلامى آن است که انسانها هر کدام، هر روز درصدد بهتر کردن خودشان باشند. در نظام اسلامى، یکى از شعارهاى همیشه زنده‌اش این است که: «من ساوى یوماه فهو مغبون(۲).» من و شما اگر امروزمان مثل دیروز باشد، مغبونیم و سرمان کلاه رفته است. امروز باید جلوتر از دیروز باشیم. از همه جهت، از جمله، از جهات معنوى. در نظام اسلامى، یکى از شعارهاى همیشه زنده این است که هر کسى باید در صدد خودسازى باشد. باید بر گناهان خود گریه کند؛ از بدیهاى خود استغفار و توبه کند؛ کارهاى خوب خود را زیاد کند؛ کارهاى بدش را کم کند و هر ارتباط غلطى را تبدیل به ارتباط درست کند. اگر نظام اسلامى این است، ما نمى‌توانیم قبول کنیم که در نقطه‌اى از اداره‌اى، بدکارى و بیکارگى و شایعه‌پراکنى باشد. چند نفر حقوق دولت را بگیرند و بنشینند صبح تا ظهر شایعه‌پراکنى کنند، حرف مفت بزنند، دلسردى و یأس ایجاد کنند و آدمهاى خوب را مورد طعن و اهانت و مسخره قرار دهند! مگر چنین چیزى مى‌شود؟! آن وقت، در کنار آنها هم یک عده آدمهاى مؤمن، مشغول کار باشند. این و آن یکسانند؟ هرگز چنین چیزى نیست.(3)


پی نوشت:

1- خطبه 25 نهج البلاغه

2-  بحارالانوار: ج ۷۱، ص ۱۷۳.

2- بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخانه ها وبیمارستانهاى سراسر کشور،۴ /شهریور/ ۱۳۷۱

بعد از جریان منع حدیث در زمان خلیفه دوم و ادامه آن تا زمان بنی امیه، جامعه اسلامی با تفکرات و اندیشه هایی روبرو شد که رنگ و بوی اسلامی نداشت. برخی آیات قرآن به رای شخصی افراد تفسیر شد و احادیث جعلی زیادی به وجود آمد. خاندان عصمت و طهارت علومی را که سینه به سینه و نیز بر اساس کتابهایی که ودائع امامت بوده ، از رسول گرامی اسلام اخذ کردند و به دلیل مقام عصمتی که داشتند برخی علوم را از ناحیه خدای عزو جل دریافت نمودند.

 بعد از انتقال قدرت از بنی امیه به مروانی ها و بعد ها به بنی العباس فرصتی برای ائمه علیهم السلام فراهم شد تا به نشر معارف حقه مبادرت بورزند. این نهضت علمی از زمان امام باقر علیه السلام شروع شد و در زمان امام صادق علیه السلام چنان به اوج رسید که شاگردان عصر امام را بیش از چهار هزار تن ذکر کرده اند. در میان این ستارگان از شاگردان امام ، زنان راوی و محدثه ای به چشم می خورند که حاکی از فعالیت علمی و فرهنگی ایشان در زمینه های مختلف بوده است.

مسائل خانواده، اجتماعی، حج، زیارت، امور بانوان، فرزند داری و... از جمله مسائلی است که این بانوان از امام صادق علیه السلام معارفش را گرفته اند.

ذیلا به نام برخی از آن بانوان اشاره می کنیم[1]:

1.       امّ اسحاق دختر سلیمان

ام اسـحـاق دخـتـر سـلیمان از امام صادق(علیه‌السلام) نقل روایت کرده است. نوه‌ او (پسر پسرش) محمد بن عباس بن ولید هم از ام اسحاق حدیث نقل نموده است.

شیخ کلینى در کتاب کافی چنین آورده است: محمد بن عباس بن ولید، از پدر خود، و او از مادر خود، ام اسـحاق دختر سلیمان روایت کرده، که این بانو گفته است: در حالى که من یکى از کودکان خود، مـحمد یا اسحاق را شیر مى‌دادم، امام صادق(علیه‌السلام) مرا مشاهده کرد، و فرمود: اى ام اسحاق! هیچگاه کودک خود را از یک پستان شیر مده، بلکه بچه را از هر دو پستان شیر بده، زیرا شیر یکى از پستان‌ها غذا و شیر دیگرى آب براى کودک محسوب خواهد شد[2].

تحلیل:

در این روایت  امام حد شیر دادن را برای ام اسحاق تبیین می کند و او نیز این حدیث را برای سایرین نقل می نماید. این قضیه علاوه بر اینکه وظیفه مادری و فرزند پروری زن روز را گوشزد می کند به شیوه صحیح شیر دادن نیز اشاره دارد. روشی که مختص بانوان است و معارفش را در وهله اول بانوان باید یاد بگیرند.