محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

۹۴ مطلب با موضوع «حدیث» ثبت شده است

 

امیر المؤمنین علیه السلام:

 

ماظفر من ظفر الإثم به.

 

ترجمه غررالحکم،ج1،ص30

 

ترجمه:

 

کسی که گناه بر او پیروز گشته،براستی پیروز نیست.

 

نکته:

 

 

با توجه به این سخن نورانی هرچه قدر انسان ادعای پیروزی کند ولی از طرف دیگر دست به گناه ومعصیت زند معلوم است که در مبارزه با نفس خود وشیطان شکست خورده است.

 

کسی که نفس خود را بر زمین نتواند بکوبد،کوبیدن دیگران برایش شجاعت نمی آورد.

  

قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- : 


(ما أَرْغَمَ أَنْفَ الشَّیْطانِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلاهِ، فَصَلِّها وَأَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ)[1] 


هیچ چیز به مانند نماز، بینى شیطان را به خاک نمى ساید، پس نماز بگذار و بینى ابلیس را به خاک بمال. 


شرح:

 
این کلام از پاسخ هایى است که از ناحیه ى مقدّس امام زمان(علیه السلام)، در جواب مسائل ابى الحسین جعفر بن محمّد اسدى، صادر شده است. از این حدیث استفاده مى شود که به خاک مالیدن بینى شیطان (غلبه بر شیطان) اسباب متعدّدى دارد که بهترین آنها نماز است; زیرا نماز، مشتمل بر انقطاع از خلق و توجه تامّ به خداوند متعال و ذکر و یاد اوست. خداوند متعال مى فرماید: 


(أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری)[2]; نماز را براى یاد من برپا دار. 


نمازى که چنین باشد، انسان را از فحشا و منکرات باز مى دارد، و در نتیجه، انسان بر هواى نفس و شیطان غالب مى گردد.

 


[1]. کمال الدین، ج2، ص520، ح49 ; فقیه، ج1، ص498، ح1427 ; تهذیب الأحکام، ج2، ص175، ح155 ; الإستبصار، ج1، ص291، ح10 ; الغیبه، طوسى، ص296، ح250 ; احتجاج، ج2، ص298 ; بحارالأنوار، ج53، ص182، ح11 ; وسائل الشیعه، ج4، ص236، ح5023 . 
[2]. سوره ى طه، آیه ى 14 .

 امیر المؤمنین علیه السلام:

                                     من استحسن قبیحا کان شریکا له.

                                                                                         (غررالحکم)

ترجمه:

هر کس یک زشتی را نیکو گرداند در آن زشتی شریک شده است.

 شرح:

دوست داشتن جزو ذات انسانها است ونمی تواند از آن جدا شود.این دوست داشتن پیامدهای گوناگونی برای انسان دارد.

گاه پیامد علاقه ها «خوب» است وگاه«بد».

باید حواس انسان آماده دریافت بهترین گزینه از نتیجه علاقه ها باشد چرا که این ارتباطها در خوشبختی وتلخکامی انسان تأثیر فراوان دارد.

در متون مقدس اسلامی که «نکته های حیات بخش انسان های کامل» در آنها جای دارد یک نوع دعوت همگانی  برای سمت وسو دادن به عشق ها و محبت ها  وحتی کینه ها و دشمنیها وجود داردکه اگر درست به این نداهای الهی گوش دهند وبه آنها عمل کنند قطعا انسان ها به راه راست خواهند آمد وبه سعادت ابدی خواهند رسید.

در جمله نورانی یاد شده امیر المؤمنین- علیه السلام - نتیجه خوب دانستن زشتیها را شریک شدن در آن کار زشت می داند و گوشزد می کند که مبادا انسان به خاطر علاقه نابخردانه به کار زشت وناپسند دیگران،خود را در گروه«گناهکاران»قرار دهد.

چرا که انسان با علاقه هایش محشور خواند شد.

اگر خوبان را دوست داشته باشد با آنان خواهد بود  و اگر گناهکاران را محبوب خود داند باآنها در جایگاه«دوزخ»زندگی خواهد کرد.

دشمنی با صالحان«زندگی تلخ »را نصیب آدم می کند ونیز دوستی با «دشمنان وخطاکاران» بد عاقبت شدن را.

 

پیامها:

1- دوست داشتنها ودشمن داشتنها در خوشایند زندگی انسان وبد بختی او تأثی گذار است.

2-باید علاقه ها به سوی بهترین گزینه یعنی خوبیها سمت وسو داده شوند.

3- همانگونه که «دوستی خوبان» خوشی را برای انسان می آورد «دشمنی با خوبان» نیز پیامد ناگوار وتلخ به  همراه دارد.

4- انسان با علاقه هایش محشور می شود.

دوست عزیز شما از روایت چه نکته ای را می فهمید؟

دین مبین اسلام علاوه بر اینکه بر رفع گرفتاری های مسلمین برنامه دارد و عمده کار را بر دوش مسئولین گذاشته ، یه سری برنامه ها برای کاهش آسیب های روحی و روانی سرپرستان خانواده هایی که توان مالی کافی برای اداره زندگی خود ندارند، ترسیم کرده است.

ازجمله اینکه خدای عزوجل در برابر ناکامی های این دنیایی افراد، نعمتهای عظیم آخرتی نصیبشان کرده است.

 

به متن روایت و توضیح آن دقت کنید.

مستدرک 272/ 15: أحمد بن محمّد بن فهد فی کتاب التّحصین نقلًا من کتاب المنبئ عن زهد النبیّ صلّى اللّه علیه و آله للشیخ جعفر بن أحمد القمّیّ بإسناده الى النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله انّه قال فی جملة کلام له:

 

فی صفات إخوانه الّذین یأتون من بعده یا أبا ذرّ لو انّ أحداً منهم اشتهى شهوة من شهوات الدّنیا فیصبر و لا یطلبها کان له من الأجر  بذکر  أهله ثمّ یغتمّ و یتنفّس کتب اللَّه له بکلّ نفس ألفى‏ ألف‏ حسنة و محا عنه ألفى‏ ألف‏ سیّئة و رفع له ألفى‏ ألف‏ درجة الخبر.

جامع أحادیث الشیعة، ج‏22، ص: 270

 

ترجمه:

پیامبر درباره ویژگی های برادرانی که بعد از ایشان می آیند فرمود:

 

ای اباذر! اگر یکی از آنان چیزی از خواسته های دنیا را بخواهد ولی توان بر آوردن آن را نداشته باشد و صبر کند وآن را مطالبه نکند، پاداشی که به خاطر یاد خوانواده و غصه برآنها  می خورد این است که خدا به او دو میلیون حسنه برای او می نویسد و دو میلیون گناه از او پاک می کند و دو میلیون درجه او را بالا می برد.

 

نکته:

1- این حدیث مرهمی است بر زخم داغ دل نیازمندانی که به هر دلیلی نتوانسته اند پاسخی بر خواسته های خوانواده خود بدهند.

2- این حدیث هرگز به دنبال تحقیر نیازمندان نیست بلکه اجر معنوی صبرشان را به تصویر می کشد.

 بار ها تاکید کرده ایم برای رفع فقر از زندگی مراعات این امور شایسته است:

1- نمازتان را ترک نکیند.

2- بر کم از دنیا قناعت کنید.

3- در آمد حاصله را مدیریت کنید و بخشی از آن را و لو کم پس انداز کنید.

4- هر شب سوره واقعه بخوانید.

5- ذکر استغفر الله را دائما بگویید روزی حداقل1000بار.

5- صله ارحام کنید ولو با یک سلام.

 

مشابه روایت فوق از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

 

عن أبی عبد اللّه علیه السلام إنّه قال لبعض أصحابه:

 

 أما تدخل السوق أ ما ترى الفاکهة تابع و الشی‏ء ممّا تشتهیه فقلت بلى و اللَّه فقال أما انّ لک لکلّ ما تراه و لا تقدر على شرائه و تصبر علیه حسنة.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که به برخی از یارانشان فرمودند"

آیا شده وارد بازار شوی و میوه بازار را ببینی و یا چیزهای دیگر که دوست داری بخری ولی نمی توانی خرید کنی؟

عرضه داشت: بله به خدا قسم!

حضرت فرمود: آگه باش خدا به خاطر هر آنچه می بینی و لی نمی توانی بخری و صبر می کنی حسنه برایت می نویسد.

 

جامع أحادیث الشیعة، ج‏22، ص: 270

دباره تولد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دربین علمای اهل سنت دو دیگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: عدم تولد ایشان
دیدگاه دوم: متولد شدن وی
هر کدام از گروه ها استناداتی دارند که در مقاله زیر که  رفقای محترم پرسمان مهدویت آن را نگاشته اند به آنها می پردازیم: 
 

در این نوشتار سعی شده به این پرسش که اهل سنت در مورد تولد امام زمان چه نظری دارند پاسخ داده شود ؟

وجود روایات فراوان در زمینة­ مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، و ‌اعتقاد به آمدن منجی در آخرالزمان، به عنوان عقیده­ای مسلّم در میان مسلمانان پذیرفته شده است.

و این اعتقاد، اختصاص به شیعه ندارد ـ هر چند که عده‌ای از اهل سنت، این امر را نمی‌پذیرند.- ولی عده‌ای از آن‌ها،معتقد به ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریفهستند.

1. محمد بن طلحه شافعی در کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» می­گوید: «مهدی منتظر، در سال دویست و پنجاه و هشت هجری، در سامرا متولد شد. پدرش، حسن بن علی بن محمد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی المرتضی است، و نام­ او محمد و کنیه­اش ابوالقاسم و از القاب او حجت و خلف صالح و منتظر است». و بعد روایاتی را از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در زمینة مهدی موعود نقل می­کند مبنی بر این­که: «مهدی، از نسل من و از فرزندان فاطمه و هم­نام من است و در آخرالزمان قیام می­کند و زمین را از عدل و داد پر می­کند بعد از آن­که از ظلم و جور پر شده است و این قیام، حتمی است حتی اگر یک روز از عمر دنیا بیش­تر باقی نمانده باشد». و پس از ذکر این روایات، آن­ها را بر همان ابوالقاسم محمد بن حسن بن علی … بن علی ابن ابی­طالب متولد دویست و پنجاه و هشت تطبیق می­کند و به اشکال­ها و شبهاتی که در این زمینه ممکن است مطرح شود، پاسخ می­دهد.

2. ‌سبط ابن جوزی حنفی در کتاب تذکرة الخواص، می­گوید: «حضرت حجت «مهدی»، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی ابن ابی­طالب است. کنیه او، ابوعبدالله و ابوالقاسم است و او است حضرت حجت و صاحب­الزمان و قائم منتظر». سپس از عبدالله ابن عمر روایتی نقل می­کند که رسول گرامی اسلام فرموده: «در آخرالزمان، مردی از فرزندان من قیام می­کند که نام او همانند نام من و کنیه­اش همانند کنیه­ی من است و زمین را از عدل و داد پر می­کند، پس از آن­که از ظلم و جور پر شده است.».

3. عبدالوهاب شعرانی در کتاب «الیواقیت و الجواهر»، که در بیان آرای اکابر و بزرگان علمای اهل سنّت در مسائل مختلف عقیدتی است، فصلی را به وقایعی که قبل از روز رستاخیز و پایان دنیا حتماً اتفاق می­افتد، اختصاص داده است که یکی از آن وقایع، قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که مفصلاً دربارة آن بحث کرده ،و از قول برخی از اکابر علمای اهل سنت، نقل می­کند که «مهدی، فرزند حسن عسکری است که در نیمه­ی شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هـ . ق متولد شد و زنده باقی خواهد ماند تا با عیسی علیه السلام ظهور کند و اکنون که سال نهصد و پنجاه و هشت هجری است، هفتصد و سه سال از عمر شریف او می­گذرد».

چرا برخی از اهل سنت به ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف معتقد نیستند، برای این مسئله می‌توان دلایلی را مطرح نمود؛ از جمله:

‌1. مخفی بودن ولادت آن حضرت


آمدن مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، از همان زمان نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم و صدر اسلام، امری مسلَّم و شایع و مورد توجه مسلمانان بود. و حاکمان وقت هم از آن اخبار بی­اطلاع نبودند و شنیده بودند که مهدی موعود، از نسل حضرت فاطمه علیها السلام و امام حسین علیه السلام متولد می شود و حکومت ستمکاران به دست­اش منقرض می­گردد و تمام زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد؛ به ویژه روایات متعددی که می­گفت، او، نهمین از فرزندان امام حسین علیه السلام است. دولت عباسی از این امر بیم وهراس داشتند و در صدد بودند به هرگونه که شده این خطر را از حکومت خود دفع کنند. به همین‌جهت، خانه­های بنی­هاشم، بویژه خانه­ی امام حسن عسکری علیه السلام به شدّت تحت کنترل و مراقبت مأموران مخفی و علنی دولت عباسی قرار داشت. معتمد عباسی، به عدة از زنان قابله، مأموریت سری داده بود که در خانه­های بنی­هاشم، به‌ویژه خانه­ی امام حسن عسکری علیه السلام رفت و آمد کنند و مراتب را گزارش دهند ،و به گروهی از مأموران خویش مأموریت داد که دائماً و روز و شب، مراقب خانة آن حضرت باشند وبعد از شهادت امام عسکری علیه السلام، دستور داد خانه آن حضرت را بازرسی کنند و گروهی از زنان قابله را فرستاد تا تمام کنیزان آن حضرت را معاینه ، و اگر آبستنی در بین آنان دیده شد، بازداشت کنند. حتّی به خانه­ی امام عسکری علیه السلام هم اکتفا نکرد و دستور داد تمام خانه­های شهر را با کمال دقت بازرسی و کنترل کنند. [1] (ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شبیه ولادت حضرت موسی علیه السلام می باشد که فرعون، تمام زنان باردار را کشت تا از ولادت او جلوگیری کند، امّا به اراده و خواست خداوند، حضرت موسی علیه السلام در دامان فرعون بزرگ شد.) ولادت حضرت مهدی علیه السلام به خاطر شرایط سخت آن زمان، مخفی بود؛ و حدود پنج سال، قبل از شهادت امام عسکری علیه السلام، یعنی در سال دویست و پنجاه و پنج قمری در شب نیمة شعبان در حالی که تا روز قبل، آثار حمل در مادر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای دیگران ظاهر نبود، به دنیا آمد. و در طول این پنج سال، امام حسن عسکری علیه السلام فرزندش را تنها به خواص شیعیان خود نشان می­داد و او را امام، و حجت بعد از خود معرفی می­کرد. با این وضعیت، طبیعی است دیگران از جمله، اهل سنّت که از اهل بیت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فاصله گرفته بودند، از ولادت آن حضرت مطلع نشوند.

2 . اجتناب از برخی لوازم احتمالی پذیرش ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف


روایاتی که در زمینة مهدی موعود آمده، بسیار زیاد و از نظر مضمون، بسیار متنوع است. در روایات بسیاری، از پیامبر اکرم نقل شده که تعداد ائمه و خلفای بعد از من، دوازده نفر است. مجموع روایات شیعه و سنی در این زمینة نهصد و بیست و پنج حدیث است. در روایات بسیاری ، به نام دوازده نفرائمه تصریح شده، و آمده که اولین آن‌ها امام علی علیه السلام و آخرین‌شان حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است و این­که نه نفر از آنان از نسل امام حسین علیه السلام هستند و در تعدادی از این روایات نام تمام آنها ذکر شده است. همچنین در روایات متعددی آمده است که امام ‌مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از فرزندان امام علی علیه السلاماست (214 حدیث ) وامام مهدی از فرزندان فاطمه علیها السلام است (192 حدیث ) و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نهمین ازفرزندان امام حسین علیه السلام است (148 حدیث ) . … و این که مهدی فرزند حسن عسکری است (145 حدیث) و ‌نام پدر مهدی حسن است (148 حدیث ).‌[2] بنابراین قبول تولد مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف یعنی پذیرش تمامی این روایات و پذیرش این روایات یعنی قرار گرفتن در مقابل انبوهی از سؤالات و مطالبی که اهل سنت هیچ پاسخی برای آن ندارند.

--------------------------------------------------------------------------------

1. ارشاد مفید ، ‌اعلام الوری طبرسی ، اصول کافی کلینی.

2. برای اطلاع تفصیلی، مراجعه کنید به کتاب منتخب­الاثر آیه الله صافی که این احادیث را به تفصیل با ذکر منابع و مصادر شیعی و سنی آن نقل کرده است.

[مجله شماره 6 : - مقالات]

  

الأمالی للصدوق‏: ابْنُ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنِ الرُّویَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

 

 مَنْ رَضِیَ بِالْعَافِیَةِ مِمَّنْ دُونَهُ رُزِقَ السَّلَامَةَ مِمَّنْ فَوْقَهُ الْخَبَرَ.[1]

 

ترجمه:

آنکه به پاین دست خود نسبت به عافیتی که دارد راضی شود،سلاکتی از انچه در دست مافوق اوست روزیش می گردد.

 

نکته ها:

انسانها همیشه خود را با دیگران مقایسه می کنند وبا این کار تصمیمات خود را در چرخ تحول می گذارند.ما با مقایسه خود با آنچه دیگران دارند وآنچه ما داریم متأسفانه بدون توجه به عوافب بد آن زود رفتار خود را تغییر می دهیم.خدای حکیم با با توجه به ظرفیتهایی که انسانها دارند نعمتهایی را به آنها می دهد که در هم نوع دیگر اوآن نعمت وجو ندارد وبه برخی بهترین نعمت را با زیادی ویا کاستی آن داده است.

اگر انسان در مقایسه های خود به پایین دست خود بنگردخواهد ددید که برتری دارد ونیاز ندارد که برای رسیدن به بالاترین نعمتهااز چیزهای با ارزش خمد مثل عمر و...خرج کند.

کسی به فرو دست خود می نگرد از آسبیهای مفایسه با بالا دستان مصون می ماند.

 

انسان اگر خود را به بالا دست خود مقایسه کند ممکن است:

 

1-به مقدرات الهی راضی نگردد.

2- به بالادست خود حسادت ورزد.

3-برای رسیدن به نعمتی که در بالادست خود وجود دارد دست به جنایت بزند.

4- از رحمت خدا ناامید گردد

5- خود را بیازارد و...

انسان اگر خود را باپایین دست خود مقایسه کند :

1- خود را غرق در نعمت خدا می بیند.

2- احساس می کند که خداومد به ام توجه دارد.

3- امید به زندگی در او بیشتر می شود.

4- به دیگران حسادت نمی کند.

5- از آسیبهای مقایسه با بالا دست مصونمی ماند.

البته باید توجه داشت که مقایسه با انسانهای با تقوی وغبطه خوردن به حال انان وکوشش در رسید به مقامات آنها از بهترین مقایسه هاست وآسیب ندارد.

 

[1] - بحارالأنوار، ج72 ،ص 52 ، باب 42- الرفق و اللین و کف الأذى

 

  

زتان همواره به عنوان وسیله ای برای صاحبان قدرت و شهوت در طول تاریخ مورد استفاده قرار می گرفته اند که این ظلمی بزرگ ونابخشودنی است.

 

البته در میان زنان عده ای بودند که تن به هیچ ذلتی نمی دادند بلکه در برار انسانهای پست می ایستادند و حتی برای حفظ آبرو و شخصیت خود جان خود را فدا می کردند.

 

عامل این ظلم به زنان دو چیز به نظر می رسد باشد:

1- انسان نماهای وحشی و شیطان صفت که هماره به فکر خود بوده اند و بویی از انسانیت را نچشیده بلکه با چیزی به نام انسانیت غریبه بوده وعلیه آن تلاش می کردند که این دسته در طول تاریخ زیاد اند.

2- خود زنان به عنوان عامل دوم باعث اعمال ظلم علیه خود بوده اند.

منظور اینکه این دسته از زنان به جای حفظ شخصیت خود،خود را در معرض سوء استفاده کنندگان قرار می دهند که منشأ این کار جز ناآگاهی از جایگاه انسانی و دوری از فطرت پاک الهی و شهوت خواهی چیز دیگری نیست.

امروزه با پدیده «زنان رنگارنگ» مواجه هستیم زنانی که زیبایی بدن و اندام خود را در اختیار چشم های هوس ران قرار می دهند و به بهانه مد گرایی و دور نشدن از فرهنگ رایج جهانی،حاضرند تمام هستی معنوی وانسانی وحتی مادی خود را فدای آن کنند که نتیجه ای جز تباهی خود نمی گیرند و ناخود آگاه  کمک کار شیطان در ترویج هوسرانی و شهوت رانی می شوند.

شلوارهای رنگارنگ تنگ و مانتوهای کوتاه - بهتر است بگویم بولیز-  و روسری هایی که اسم روسری را دارد و هیچ پوشیدگی برای مو ندارد و آرایشهای غلیظ سر و صورت و مو  و واحدهای آپارتمانی طبقاتی از جنس موی سر روی سر، نه تنها زن را در دیده مرد کامل و انسان واقعی، زیبا نشان نمی دهد بلکه خود به خود به همه عاقلان می فهماند که این زن رنگارنگ چیزی جز این ظاهر ندارد واز درون تهی است.

به زنان جامعه اسلامی عرض می کنم که به خود آیید و به فطرت خود بازگردید ونگذارید تبلیغات شیطان در پس برنامه های ماهواره ها و فضای مجازی شما را به بیراهه کشاند که نتیجه این رنگارنگی،سقوط شخصیت وافتادن از نگاه پاک خدای تعالی و بندگان صالح خداست.

به آخرتتان فکر کنید وبه نتیجه این گناهانی که می کنید بیاندیشید که فردای قیامت وبالتان می شود کافی است به حقانیت آخرت نیم درصد احتمال دهید تا وجود و هستیتان سامان گیرد.

زن مسلمان نباید بازیجه دست شیطان صفتان باشد.

 

در نهایت توجه شما را به روایتی از امیر المومنین علیه السلام جلب می کنم که جامعه امروزی ما را به تصویر کشیده است.مراقب باشید مصداق این روایت نباشید:

«در آخر الزمان زنانی باشند که حجاب نداشته وعریان باشند که از دین جدا گشته در فتنه ها افتند به شهوات تمایل پیدا کرده برای لذتهای حرام بشتابند حلالها را حرام کنند اینان در جهنم وارد خواهند شد».(الفقیه،ج3،ص391)

منظور از عریانی این است که پوشش آنان طوری است که اندام زن را مشخص می کند حجم بدن آنها را با کوچکترین نگاهی نشان می دهد. ومنظور از فتنه ها سوء استفاده هایی است که از زنان به خاطر بی اهمیتیشان به مظاهر دینی می کنند ولی جز خسران و عمری بی آبرویی وشرمندگی چیزی به ارمغان نمی آورد.

آری چنین زنانی بیشتر به شهوت خود و ارضای آن از راه غیر اخلاقی فکر می کنند بیچاره نمی داند که عفت و پاکدامنی اش را دیگر می شود با چیزی خرید و به دست آورد؟!!!

این دسته از زنان مرزهای مقدس الهی را که با عناوین حرام و حلال مشخص شده ، می شکنند و عملا و از روی غفلت و یا تعمدا رو در روی پروردگار خود می ایستند.

«یا ایها الانسان ما غرک بریک الکریم»  ای انسان چه چیزی تو را در برا ر پرودگار بزرگوارت غره کرده و شورانده است؟

این گروه از زنان هیزم جهنم خواهند بود.

زنان ایرانی مراقب باشید هیزم دوزخ نشوید!

زنده باد زن مومن  با حجاب و با عفت ایرانی!

  

 

عن محمد بن مسلم؛ عن أبی عبد اللَّه علیه السّلام‏ فی قول اللَّه عزّ و جلّ‏ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ‏ قال: التّضرّع: رفع الیدین بالدّعاء

و عن علی بن جعفر عن أخیه موسى علیه السّلام قال: التّبتّل: أن تقلّب کفّیک فی الدّعاء  و الابتهال: أن تبسطهما و تقدّمهما  و الرّهبة: أن تلقی کفّیک و ترفعهما إلى الوجه و التّضرّع: أن تحرّک إصبعیک و تشیر بهما.

 

و قال أبو جعفر بن بابویه فی حدیث آخر: إنّ البصبصة أن ترفع سبّابتیک إلى السّماء، و تحرّکهما، و تدعو[1].

 

ترجمه:

 

 

از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که در باره آیه‏ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ‏[2] [نسبت به پروردگارشان فروتنى نکردند و به زارى در نیامدند]. فرمود:

 

تضرّع: [در اینجا] برداشتن دستها به دعاست.

 

و از امام کاظم علیه السّلام روایت شده است که فرمود:

 

تبتّل: این است که کفّ دو دستت را به دعا بردارى.

ابتهال: این است که دستها را بگسترانى و پیش رو بدارى.

رغبة: این است که رو به قبله بایستى و کف دستها را مقابل صورتت به جانب آسمان بگیرى.

رهبة: این است که کف دو دستت را بگیرى و به جانب صورت بلند کنى.

و تضرّع: این است که دو انگشتت را حرکت دهى و با آنها اشاره نمایى.

 

توضیح: مرحوم شیخ صدوق رضوان اللَّه تعالى علیه نقل مى‏ کند.

 

بصبصة: این است که دو انگشت سبّابه‏ات را به جانب آسمان بردارى، حرکت دهى و دعا کنى.

 


[1] - معانى الاخبار: ص 369، ح 1 و 2.

 

[2] ( 1) مؤمنون/ 76.

 

  

از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمود:

 شهرت یافتن به وسیله عبادت، شبهه‏ناک و گمان برانگیز است. پدرم از پدرش از جدّش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله روایت کرده که آن حضرت فرموده است:

 

- عابدترین مردم کسى است که واجبات را بپا دارد

- سخى‏ترین مردم کسى است که زکات مالش را بپردازد.

- زاهدترین مردم کسى است که از حرام دورى ورزد.

- با تقواترین مردم کسى است که حقّ را بگوید. چه به نفعش و چه به ضررش باشد.

- عادلترین مردم کسى است که آنچه براى خود مى‏پسندد براى دیگران هم بپسندد، و آنچه براى خود نمى‏پسندد، براى دیگران نیز نپسندد.

- زیرک‏ترین مردم کسى است که زیاد به یاد مرگ باشد.

- و غبطه خورنده‏ترین مردم، کسى است که در دنیا از عقاب الهى، ایمن و [عمل ناکرده‏] امید به ثواب داشته باشد.

- غافلترین مردم کسى است که از تغییر و دگرگونى دنیا، پند نگرفته باشد.

- بزرگترین مردم در دنیا از جهت عظمت، کسى است که دنیا نزد او عظمتى نداشته باشد.

- و عالمترین مردم کسى است که علم و دانش مردم را با علم و دانش خود، جمع نماید.

- شجاعترین مردم کسى است که بر نفسش غالب آید.

- با ارزشترین مردم کسى است که دانشش بیشتر باشد.

- کم لذّت‏ترین مردم، حسود است.

- کم راحت‏ترین مردم، بخیل است.

- بخیل‏ترین مردم کسى است که نسبت به آنچه خداوند بر او واجب کرده بخل ورزد [و اداى واجب نکند].

- سزاوارترین مردم به حقّ، کسى است که بیشتر به حقّ، عمل کند.

- کم‏وفاترین مردم، زمامدارانند.

- کم حرمت‏ترین مردم، آدم فاسق است.

- کم دوست‏ ترین مردم، زمامدار است.

- فقیرترین مردم، آدم طمعکار است.

- بى‏ نیازترین مردم، کسى است که اسیر حرص و آز نباشد.

- و باایمان ترین مردم، خوش‏خلق‏ترین مردم است.

- گرامى‏ ترین مردم، با تقواترین آنهاست.

- با منزلت‏ ترین مردم کسى است که امور بى‏ربط و بیهوده را ترک نماید.

- پارساترین مردم، کسى است که جدال را ترک کند اگر چه محقّ باشد.

- کم مروّت‏ ترین مردم، کسى است که دروغگو باشد.

- بدبخت‏ ترین مردم، زمامداران و معذّب‏ ترینشان متکبّرانند.

- سخت‏کوش‏ ترین مردم، کسى است که گناهان را ترک کند.

- حکیم ‏ترین مردم، کسى است که از مردمان نادان دورى جوید.

- خوشبخت ‏ترین مردم کسى است که با مردمان ارجمند، آمیزش و معاشرت داشته باشد.

- عاقل‏ ترین مردم، کسى است که مدارایش با مردم بیشتر باشد.

- سزاوارترین مردم به تهمت، کسى است که با اهل تهمت بنشیند.

- طاغى‏ ترین مردم، کسى است که غیر قاتل را بکشد، و غیر ضارب را بزند.

- سزاوارترین مردم به عفو و گذشت، کسى است که بر عقوبت و کیفر [خطاکار] قادرتر باشد.

- سزاوارترین مردم به فرومایگى، کسى است که بى‏خرد و بدگو باشد.

- و پست‏ ترین مردم، کسى است که به مردم توهین کند.

- بااحتیاط ترین مردم کسى است که خشمش را بیشتر فرو برد.

- صلح جوترین مردم کسى است که در میان مردم، بهتر صلح و آشتى را برقرار سازد.

- و بهترین مردم کسى است که، مردم بهتر از او سود برند.

 

معانى الاخبار: ص 195، ح 1- أمالى الصدوق: ص 27، ح 4- الفقیه 4/ 394، ح 5840.

 

  

سخن گفتن سر انسان را آشکار می کند و هرآنچه شخص باشد را بر دیگران ظاهر می کند.

سخن گفتن اگر نباشد شخص نمی تواند حاجات خود را بیان دارد وبه تبع آن با مشکلات زیادی مواجه می شود.

استفاده درست از این نعمت الهی شکرگزاری آن محسوب می شود.آنکه زبان را بر ناسزاگویی باز می کند کفران نعمت زبان کرده است.

 

به این روایت توجه بفرمائید:

 

امیر مؤمنان علىّ عَلَیْهِ السَّلَامُ به نقل از رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ فرمود:

همانا خداوند متعال بهشت را بر هر فحش دهنده بدزبانِ بى‏شرمِ کم حیایى که باکى ندارد از آنچه مى‏گوید و یا به او گفته مى‏شود، حرام نموده است؛ و چنانچه تفحّص و بررسى کنى او را نمى‏یابى مگر آنکه یا فرزند فاحشه است و یا شیطان شریک (انعقاد) نطفه‏اش شده است.

شخصى اظهار داشت: اى رسول خدا! آیا در مردم هم مشارکت شیطان وجود دارد؟

حضرت فرمود: آیا سخن خداوند را (خطاب به شیطان): «با مردم در اموال و فرزندانشان مشارکت کن»، نخوانده‏اى. گفته شد: آیا در بین مردم کسى هست که نسبت به سخن خود و سخن دیگران بى باک و لاابالى باشد؟ فرمود: بلى، کسى که متعرّض (حیثیّت و آبروى) دیگران مى‏شود و در باره آنها چیزهایى را مى‏گوید که مى‏داند رهایش نمى‏کنند (و متقابلًا به او بر مى‏گردانند)، چنین کسى نسبت به سخن خود و سخن دیگران در باره‏اش، لاابالى و بى باک است.[1]

 

متن عربی حدیث:

 

عُثْمَانُ بْنُ عِیسَى، عَنْ عُمَیْرِ بْنِ أُذَیْنَةَ، عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِی‏ءٍ، قَلِیلِ الْحَیَاءِ، لَا یُبَالِی مَا قَالَ، وَ مَا قِیلَ لَهُ، فَإِنَّکَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَیَّةٍ، أَوْ شِرْکِ شَیْطَانٍ، فَقَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ فِی النَّاسِ شِرْکُ شَیْطَانٍ؟

 

فَقَالَ: أَمَا تَقْرَأُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ شَارِکْهُمْ فِى الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَدِ»؟( الإسراء: 64) ، ثُمَّ قَرَأَ حَتَّى فَرَغَ مِنَ الْآیَةِ- فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ فِی النَّاسِ مَنْ لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ مَا قِیلَ لَهُ؟

 

فَقَالَ: نَعَمْ، مَنْ تَعَرَّضَ للنَّاسِ، فَقَالَ فِیهِمْ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُمْ لَا یَتْرُکُونَهُ، فَذَلِکَ الَّذِی‏ لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ مَا قِیلَ لَهُ.

 

نکته ها:

 

1-     آنکه برایش فرق نمی کند که چه می گوید و یا چه درباره او می گویند، اهل بهشت نیست.

2-     این گونه افراد در پاکی نسبشان تأمل کنند احتمالا شیطان در نطفا او تدثیر گذاشته است.

3-     شیوه مشمارکت شیطان این است که هنگام انعقاد نطفه نام خدا بر زبان والدین جاری نشده و یا نطفه از لقمه حرام بوده ویا اینکه نطفه از ارتباط حرام بوده و یا اینکه مادر شخص به همسرش خیانت کرده است.

4- 


[1] کوفى اهوازى، حسین بن سعید، زاهد کیست؟ وظیفه اش چیست؟: تحقیق و ترجمه کتاب شریف «الزهد»، 1جلد، نور السجاد - قم، چاپ: اول، 1387 ه.ش.