محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی

رسانه حاج فتحی، دیدگاه ها، برنامه ها، دروس

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

۱۵۴ مطلب با موضوع «جنجالی» ثبت شده است

یکی از مسائلی که اخیرا در شبکه های اجتماعی و ماهواره ای توسط معاندین اسلام مطرح می شود جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام است. آنان با بیان وارونه جنگ های زمان امیر المؤمنین علیه السلام و بدون تحلیل واقع بینانه و منطقی، کشته شدن جملی ها و ازدی ها و ... را به عنوان فاجعه انسانی معرفی می کنند و مقصر این کشتار ها را امیر المؤمنین علیه السلام معرفی می نمایند.

 وقتی چهره حضرت را که بزرگترین نماد اسلام ناب است به عنوان قاتل معرفی کردند شروع به تهمت زدن به اسلام می زنند و می گویند: اسلام دین خشونت است.

اما اگر وقایع اتفاقیه زمان حضرت را بررسی کنیم می بینیم که آنان که کشته شده اند یک عده انسان های بی منطق، و تروریست بودند که علیه حاکم اسلامی شورش کردند و به زن و بچه مردم رحم نکردند و به قتل و غارت اموال پرداختند.

امیر المؤمنین علیه السلام به عنوان حاکم اسلامی می بایست از حاکمیت اسلام دفاع می کرد و در برابر تروریست ها می ایستاد و از جان و مال مردم محافظت می کرد.

اقدام امیر المؤمنین علیه السلام در رویارویی با جملی ها و ازدی ها دفاعی بود. حضرت بارها آنان را نصیحت کرد و تا سه روز نصیحت ایشان بر آنان ادامه یافت ولی حق را نپذیرفتند بعد از آنی که شروع به جنگ کردند حضرت به مقابله پرداخت و در این رویارویی بسیاری از یاران خود حضرت شهید شدند و از طرف دشمنان اسلام ناب هم تعدادی کشته شدند.

نمونه ای از نصیحت حضرت علی علیه السلام  در جنگ جمل که در به زبیر بن عوام کرده بود را به عنوان نمونه از کتاب تاریخ الفی می آوریم:

چون زبیر پیش امیر المؤمنین آمد، امیر فرمود: یا ابا عبد اللّه این چیست که مى‏کنى؟ چه ترا بر این مى‏دارد؟ جواب داد که: چون امیر المؤمنین عثمان مرا باعث این امر شده. امیر فرمود:

سبحان اللّه! چون تو و یاران تو او را بکشتید قصاص از کدام کس طلب مى‏ کنى؟ مگر از خود و یاران خود قصاص خواهى. بعد از آن فرمود: یا ابا عبد اللّه سوگند مى‏ دهم ترا به خدایى که جز او خدایى نیست، که یاد دارى آن‏روز را که حضرت مقدّس نبوى، صلّى اللّه علیه و آله، با تو فرمود: اى زبیر على را دوست مى‏ دارى؟ در جواب گفتى: یا رسول اللّه چگونه دوست ندارم او را و حال آنکه او پسر خال من است؟ آن سرور فرمود: روزى بیاید که تو این دوستى را بر طرف کرده با وى به جنگ بیرون آیى و یقین بدان که آن ‏روز تو ظالم باشى. زبیر گفت: آرى چنین بود که ذکر فرمودى و مرا فراموش شده بود، به یاد من آوردى.

بار دیگر امیر المؤمنین، زبیر را به ‏طریق مذکور سوگند داد که: به خاطر دارى که رسول خدا در محلّه ‏اى از محلّات بنى هاشم‏[1] با تو فرمود که به نور نبوّت و رسالت مى‏ دانم و مى ‏بینم که تو شیوه ستم را پیشه خود ساخته به سبب حکومت و امارت و خاطرخواه بعضى ارباب تسلّط و خطارت خود را در مقام معادات و منازعه و خصومت با على درآرى. زبیر ساعتى سر در پیش انداخت و بعد از آن گفت: یا على حدیثى از عهد قدیم به یاد من دادى.

باز امیر المؤمنین، زبیر را سوگند داد و گفت: اى زبیر! یاد تو مى ‏آید که روزى مصطفى، صلى اللّه علیه و آله، از سراى عمرو بن عوف مى‏ آمد و تو در خدمت آن حضرت بودى و او دست تو گرفته من پیش شما بازآمدم. مصطفى، صلّى اللّه علیه و آله، بر من سلام کرد و در روى من خندید و من در روى آن حضرت خندیدم. تو گفتى: اى پسر ابو طالب چرا نخست سلام ندادى؟ هرگز از تکبّر و تحیّر دست نخواهى داشت؟ مصطفى، صلّى اللّه علیه و آله، گفت: آهسته باش اى زبیر که على متکبّر نیست و روزى خواهد بود که تو بر وى بیرون آیى. و تو آن روز بر وى ظالم باشى. زبیر گفت: همچنین بود، و لیکن فراموش کرده ‏ام. اگر این سخن مرا یاد بودى هرگز بر تو بیرون نیامدمى. اکنون که یاد آوردم به خدا بازگردم و هیچ حرکت نکنم که از این، غبارى بر حاشیه خاطر شریف بنشیند[2].

رفقا با انصاف!

این رفتار دفاعی آیا خشونت است؟  آیا هرجا انسان از خودش دفاع می کنداین خشونت محسوب می شود؟

هیچ عقل سلیمی حکم نمی کند که دفاع از خود در برابر دشمن در میدان نبرد، خشونت  است.

پی نوشت: 

[1] - نام این محلّه بنى غنم است.

[2] - تاریخ الفی، ج‏1، ص: 300

 

یاد داشتی که ملاحظه می فرمایید درباره فلسفه خسوف یعنی ماه گرفتگی، شیوه برخورد ما با آن و بیان چند حکم شرعی درباره آن است.

 

 

 

حکمت خسوف

 

 

یکی از سؤالات مهم انسانها در طول تاریخ این است که قیامت کی اتفاق خواهد افتاد. دلیل این پرسش یا حقیقت جویی بشر و یا حس کنجکاوی و یا آمادگی برای ورود به جهان دیگر است.

 

 

قرآن کریم پرده از این سؤال برداشته و خصوصا از زبان تکذیب کنندگان روز قیامت می فرماید:

 

 

" یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ[1]" یعنی می پرسد که کی روز قیامت خواهد بود؟!

 

 

برای پاسخ به این سؤال ،خدای عز و جل چند نشانه از قیامت را  در قرآن بیان می دارد.

 

 

مثلا می فرماید:  " فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ وَ خَسَفَ الْقَمَرُ وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ[2]".

 

 

ترجمه:  آنگاه که چشم در دیدن متحیر شود و خسوف خورشید وماه اتفاق افتد.

 

 

 منظور از" خسوف‏ قمر" بى ‏نور شدن آن است.

 

 

طبق آیه شریفه یکی از نشانه های قیامت خسوف است. که خدای عزوجل نمونه این خسوف را در طول سال ، در نقاط مختلف جهان با قرار دادن زمین بین خورشید و ماه و افتادن سایه زمین بر روی ماه نشان می دهد تا به جهانیان قدرت و عظمت و بزرگی خود را نشان دهد و به بندگان گوشزد کند که چنین اتفاقی در آستانه قیامت خواهد افتاد و ظلمت به خاطر خسوف کلی در خورشید و ماه،  همه جا را فرا خواهد گرفت.

 

 

همگان اذعان دارند که ظلمت و تاریکی بدون یک سو از نور دهشت و وحشت زیادی می آورد و آرامش روحی و روانی انسان را به هم می زند.

 

 

شاید به همین دلیل است که در آموزه های اسلامی برای کرنش در برابر این قدرت نمایی خدای عزوجل دستور داده شده است که هنگام خسوف و کسوف نماز آیات خوانده شود.

 

 

از امام صادق علیه السلام در این باره  از پدرشان امام باقر علیه السلام  نقل شده است که حضرت فرمود:

 

 

 زلزله‏ها و گرفتگى ماه و خورشید و بادهاى سخت و وحشت‏زا، از نشانه‏هاى قیامت است. هر گاه یکى از اینها را دیدید، به یاد برپایى قیامت بیفتید، به مسجدها پناه برید و نماز بخوانید.[3]

 

 

ازامام رضا علیه السلام در بیان علّت نماز آیات به هنگام کسوف فرموده‏اند:

 

 

 کسوف آیتى است از آیات خدا که نمى‏دانیم به نشانه رحمت حقّ عزّ و جل ظاهر شده یا به منظور عذاب الهى پدید آمده، بارى نبى اکرم صلى الله علیه و آله دوست دارند که امّتشان هنگام ظهور کسوف در مقابل خالق و راحم فزع و جزع و تضرّع نموده تا شرّ آن از ایشان دفع گشته و بدین وسیله از امر مکروه مترتّب بر آن مصون بمانند، چنان چه قوم یونس وقتى در مقابل حقّ عزّ و جل تضرّع و جزع و فزع نمودند بارى تعالى عذاب را از آنها برگرداند.[4][5]

 

 

تاکید به تدبر در آیات الهی

 

 

امام سجاد علیه السّلام مى‏فرماید:

 

 

جز شیعیان ما کسى به خاطر خسوف و کسوف و زلزله نمى‏ترسد و به خدا استغاثه نمى‏کند پس اگر یکى از این‏ها رخ داد به خدا پناه ببرید و به او مراجعه کنید

 

 

شهید ثانى قدّس سرّه مى‏فرماید:

 

 

 به هنگام نماز آیات پیش‏آمدهاى هولناک آخرت و زلزله‏هاى آن و گرفتگى خورشید و ماه و تاریکى قیامت و ترس خلائق از گرفتار شدن به عذاب و عقوبت الهى را بیاد آور.

 

 

و دعا و تضرّع بسیار کن و با خوف و خضوع و خشوع از خدا رهایى از آن گرفتاریها را طلب کن و از او بخواه که تو را از آن ظلمت بگذراند و به نور رهنمون شود و از لغزشهایت چشم بپوشد.

 

 

از گناهانت توبه کن به امید آنکه به این نفس شکسته و سرافکنده که از تقصیر خود حیا بر او غلبه کرده نظرى کند و توبه‏ات را بپذیرد و لغزشت را ندیده گیرد[6].

 

 

 سؤال:

 

 

 اگر خورشید گرفتگى در شهر ما قابل رؤیت نباشد و یا در شهر دیگرى زلزله شود، نماز آیات بر ما واجب مى‏شود؟

 

 

همه مراجع: امورى که نماز آیات براى آنها واجب است، در هر محلى که اتفاق بیفتد، فقط مردم همان جا باید نماز آیات بخوانند و بر مردم شهرهاى مجاور آن، واجب نیست.[7]

 

 

کیفیت نماز آیات:

 

 


این نماز دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد که جمعا ده رکوع مى‌شود که آن را می‌توان به یکی از این دو صورت بجا آورد:
الف: بعد از نیت، تکبیرة الاحرام گفته و سپس حمد و سوره را می‌‌خواند و به رکوع می‌‌رود سپس سر از رکوع برداشته بار دیگر حمد و سوره را می‌‌خواند و به رکوع می‌رود و آن گاه سر از رکوع برداشته به خواندن حمد و سوره می‌‌پردازد و همچنین تا پنج رکوع آن گاه بعد از رکوع پنجم به سجده می‌رود و بعد از سجده دوم برخاسته و رکعت دوم را نیز مانند رکعت اول را انجام می‌دهد و پس از سر برداشتن از سجده دوم تشهد می‌خواند و سلام می‌دهد و در این نماز فرقى بین این نیست که در ده بار حمد و سوره خواندن یک سوره را تکرار کند و یا ده سوره متفاوت بخواند.
ب: بعد از نیت، تکبیرة الاحرام گفته و سپس سوره حمد را خوانده و یک سوره کامل را پنج قسمت می کند، آن گاه بعد از حمد یک قسمت از آن سوره را می‌خواند و به رکوع می‌رود و سر از رکوع برداشته بدون این که حمد را تکرار کند قسمت دوم از همان سوره را می‌خواند و به رکوع می‌رود و مجدداً برخاسته قسمت سوم آن سوره را می‌خواند و به رکوع می رود و همچنین تا رکوع پنجم به طورى که قبل از رکوع پنجم همۀ سوره تمام شود و رکوع پنجم را به جاى آورده و سر از رکوع برداشته و به سجده می‌رود و پس از سجده دوم برخاسته رکعت دوم را نیز به همین ترتیب به جا می آورد.[8]

 

 

پی نوشت:

[1] - القیامه: آیه6

 

 

[2] - القیامة: 9-7

 

 

[3] - وسائل‏الشیعة، ج 7، ص 487 ..

 

 

 

[4] -علل الشرائع، ترجمه ذهنى تهرانى، ج 1، ص 851 ..

 

 

 

[5]-  گروهى از مولفان، پرسش ها و پاسخ هاى‏دانشجویى، 47جلد، دفتر نشر معارف - قم.

 

 

 

[6] - شبر، عبد الله،  ترجمه الاخلاق،نشر هجرت،قم،1387، ص97

 

 

[7] -  توضیح المسائل مراجع، م 1494؛ نورى، توضیح المسائل، م 1491؛ وحید، توضیح المسائل، م 1502 و خامنه‏اى، اجوبة الاستفتاءات، س 713.

 

 

 

[8] - توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده: بنی‌هاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج ‏1، ص 813، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.

 

 

زرتشت علیه السلام را پیامبر ایرانی می دانند که در آیه 18 سوره حج در قرآن کریم به دین او که به مجوس معروف بوده اشاره شده است.

 

اینکه گفتیم  «می دانند» به این جهت است که درباره شخصیت پیامبر دین مجوس، تردید وجود دارد اگرچه مشهور نام این پیامبر زرتشت است.

درباره تاریخ ولادت وی اطلاع دقیق در دسترس نیست ولی حدود ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد حضرت مسیح علیه السلام می زیسته است.

بی شک این پیامبر دعوتش به سوی یکتاپرستی بود و هیچ کس نمی تواند در این باره تردیدی وارد کند.

نبوت و دین او ، مادامی که از ناحیه خدای یگانه، پیامبر و دین جدیدی نیامده است، مشروعیت داشته و همه باید پیرو آن می شدند.

همه می دانیم که  با آمدن دین جدید توسط پیامبر جدید، دین قبلی به کلی منسوخ نمی شود بلکه برخی از آموزه های آن به فراخور مصالح بندگان، تغییر می یابد . چیزهایی که در گذشته حلال بود حرام می شود و چیزهایی که حرام بود حلال می گردد.

این تغییرات در ادیان، بیشتر در احکام عملی ادیان خود را نشان می دهد نه در اصول اعتقادی. چرا که همه ادیان توحیدی که یکتاپرستی محور آنها است، سه اصل مهم را که عبارت باشد از:  توحید، نبوت و معاد، قبول دارند و این سه جزو اصول ثابت همه ادیان محسوب می شود.

یکتاپرستی اقتضا می کند که یکتاپرستان ، همه فرمان ها ی خدای مهربان را در هر زمان و مکانی و با هر زبانی باشد، بپذیرند و به آن عمل کنند.

اگر کسی بگوید که : «من می خواهم بر یک دین مثلا دین زرتشت توقف کنم و از ادیان بعدی که دستورات و احکامش قوی تر از گذشته بوده و مورد رضایت خداوند است پیروی نکنم» ، نشان می دهد که این فرد در ادعای یکتاپرستی عملا صادق نیست. زیرا خواسته خدا در پیروی از دین جدید است و عدم تمکین در برابر آن خواسته، نشان از خود خواهی و تکبر و طغیان علیه حکم خداست.

 

سؤال مهم:

راستی اگر پیامبر بزرگی همچون زرتشت علیه السلام در میان ما می زیست و دین اسلام بر او معرفی می شد آیا عکس العملش درباره دین اسلام چه بود؟

آیا می پذیرفت؟

 

برای پاسخ به این سؤال چند فرضیه را می توان مطرح کرد:

 

1-     دین خودش را به رخ می کشید و دین اسلام را رد می کرد.

2-     از اسلام پیروی می کرد.

 

تحلیل دو فرضیه:

 

فرض اول با یکتا پرستی سازگاری ندارد چرا که خدای یگانه ای که زرتشت او را می پرستد خود فرمان داده که در موقعیت فعلی، همگان از اسلام پیروی کنند و غیر از این دین را هم از کسی نمی پذیرد. حال اگر زرتشت از این فرمان پیروی نکند قطعا از دایره عبودیت و یکتاپرستی خارج شده است که  به نظر ما قطعا حضرت زرتشت علیه السلام چنین کاری نخواهد کرد.

 

 فرض دوم درست است زیرا اسلام خواسته خداست و یکتاپرست مطیع محض خدای یگانه است.

 

  با توجه به نکات یاد شده امکان ندارد که حضرت زرتشت دین اسلام را نپذیرد.

 

نکته:

 

حال به ایرانیان یکتاپرست و پیروان حضرت زرتشت علیه السلام باید گفت:

 

 اگر واقعا و از سر صداقت حضرت زرتشت علیه السلام را قبول دارید چاره ای جز اسلام آوردن ندارد.

ادعای پیروی از حضرت زرتشت علیه السلام و دوری از دین اسلام ظلم بزرگ زرتشتیان به این پیامبر بزرگ خداست.

عزیزان کاری نکنید که فردای قیامت در نزد اهورا مزدا ، حضرت زرتشت علیه السلام از شما به خدای یگانه شکوه کند و بگوید: 

خدایا من اینان را به پیروی  نکردن از اسلام فرمان ندادم و من از آنان بی زارم.

لینک های زیر را بخوانید:

آیا زرتشی ها اهل کتاب هستند؟

نظر مقام معظم رهبری درباره اهل کتاب بودن زرتشتی ها

رنج در کسب و کار یکی از ناخوشایندترین حالت برای برخی مردم است. خیلی ها دوست دارند که به راحتی درآمد داشته باشند و به راحتی زندگی کنند. حتی برخی به خاطر این خواسته دست به هر کاری که منجر به درامد حلال شود نمی زنند و به خاطر رعایت شأن  و منزلت خانوادگی و اجتماعی، افت می دانند که شغلی غیر از شغل پشت میزی و دفتری انتخاب کنند.

این درحالی است که ما از لایه های این سختی اطلاع کافی نداریم. بیشتر ما به ظاهر امور توجه داریم و به باطن آنها و اینکه چرا این رنج ها برایمان اتفاق می افتد کاری نداریم.

آیا تا به این مطلب برخورد کردید که خدای مهربان به خاطر اینکه بنده اش در آلودگی گناهان و خطاهایش نیفتند سختی و رنج کار برای کسب درآمد حلال را برایش رقم می زند!؟

برخی گناهان به همین راحتی پاک نمی شوند حتی اعمالی  مثل روزه و نماز(مستحبی) و عمره نیز نمی توانند آنها را پاک کند. اما سختی کشیدن در راه خدا آنها را پاک می کند.

در این زمینه به روایتی از نبی مکرم صلی الله علیه وآله توجه بفرمائید:

إنّ من الذّنوب ذنوبا لا یکفّرها الصّلاة و لا الصّیام و لا الحجّ‏ و لا العمرة، یکفّرها الهموم فی طلب المعیشة.

بعضى گناهان هست که نماز و روزه و حج و عمره آن را محو نمى کند فقط گرفتارى در طلب معاش آن را نابود میکند[1].



[1] - نهج الفصاحه مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله، ص: 340

سؤال:

کسی که به خاطر رنج، خودکشی کرده، چرا باید در آخرت عذاب دائمی ببیند، مگر خدا ارحم الراحمین نیست؟

 

پاسخ :

با توجه به اینکه حق حیات را احدی حتی خود انسان نمی تواند از خودش سلب کند هرگونه اقدامی علیه حیات، نکوهش شده است.

در قرآن کریم می خوانیم:

«وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إنَّ اللّه َ کانَ بِکُمْ رَحیما، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلک عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا[1]».


و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم کرد.


 اگر کسی خود را بکشد،کفران بزرگترین نعمت کرده است و بعد از این گناه چون نمی تواند توبه کند، نتیجه اش جهنم خواهد بود.


تذکر این نکته ضروری است می نماید:

درست است که خدا ارحم الراحمین است ولی اشد المعاقبین هم می باشد. رحمت او شامل کسی می شود که جلوی فیض الهی را نگیرد. انسانی که خود کشی می کند،خودش را از رحمت بی کران الهی محروم کرده است و لذا مستحق عذاب است.

بهانه رنج در زندگی مجوز خود کشی نیست. رنج همیشه با انسان قرین است و برای رهایی از آن اسلام دستور هایی همچون یاد خدا، توکل بر او، قناعت ورزی، جلوگیری از طمع و...بیان کرده است.

در زمینه رنجهای زندگی با کارشناسان و مشاوران باید صحبت کرد تا راهکارهای عملی  را بیان کنند.

 

پی نوشت:

[1] - نساء/29 و 30.

یکی از سؤالات مهم مردم و نیز طلاب جوان درباره تاریخچه، منشأ، ضرورتها، باید ها و نباید ها، دائم یا مقطعی بودن لباس روحانیت است.

در این باره مباحث زیادی بیان شده که شاید بتوانم در برخی پست ها به شبهات و سؤالات پیرامون آن پاسخ بدهیم.

یکی از نویسندگان خوب حوزی جناب آقای عالم زاده نوری به صورت مستوفی به بحث در این خصوص پرداخته اند که در ادامه پیشنهاد می دهم فایل کتاب ایشان را با کلیک روی عکس دانلود کنید.



کلید واژه های مهم:

علقه ازدواج، رابطه جنسی، حریم ویژه، تک بعدی، لذت جنسی، غیرت، غیور، دین ، مهریه، ترس، شجاعت، قلب وارونه، شناخت تفصیلی به خدا ، زندگی عزتمندانه، راه حل نهایی،  طلاق

 

شروع تحلیل:


وقتی زنی به همسری مردی در می آید در واقع با عُلقه ازدواج ، مخصوص هم می شوند. این یک قاعده و اصل ارزشی است که تمام انسانهای پاک سرشت و آگاه به آن پایبند هستند.

 آنها می توانند نزدیکترین رابطه ها را باهم داشته باشند رابطه ای که کسی جز خودشان از آن مطلع نباشد.

ازدواج یک حریم ویژه بین مرد و زن ایجاد می کند. مرد باید نهایت دفاع و حمایت از زن خود را داشته باشد و زن نیز باید نهایت احترام و عاطفه و مهربانی و همکاری را در طول زندگی با شوهر خود انجام دهد.

کسانی که به زندگی زناشوئی تک بعدی نگاه می کنند و ازدواج را صرفا برای رسیدن به اوج لذت جنسی با همسر خود می دانند نمی توانند در مسیر زندگی با هم کنار بیایند.

مردی که فقط به خاطر ارضای جنسی با زنی ازدواج می کند کاری به رفتارهای زن و شیوه سلوک و زندگی او نخواهد داشت زیرا او دنبال درد سر نیست. چنین مردی فقط از همسرش رابطه جنسی می خواهد که آن هم حاصل می شود.

این نگرش تک بعدی، باعث می شود اگر زن بی حجاب و یا با آرایش و یا با ناز و کرشمه جلوی مرد غریبه ای ظاهر شود نه تنها عکس العملی نشان ندهد ، بلکه زنش را تشویق به آن کار کند.  

این روحیه نشان مرگ مساله غیرت در مرد است که نتیجه آن وارونه شدن قلب او است.

منظور از وارونه بودن قلب این است که دل چنین مردی به جای اینکه حق را بپذیرد باطل را می پذیرد و بجای اینکه سمت آب گوارا رود ، به سمت آب شور و کثیف و گل آلود می رود.

به این نکته فرموده پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اشاره دارد:‏ إِذَا لَمْ یَغَرِ الرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ‏ الْقَلْب‏[1]. یعنی: وقت یمردی غیرت نشان ندهد پس بدان قلب او وارونه شده است.

 

بد نیست درباره غیرت توضیحی بدهم:

غیرت از کلمه غیر ساخته شده و به معنی این است که فرد نسبت به ناموس خود، چنان عکس العمل و حمیّتی نشان دهد که نتواند ارتباط غیر خودش با همسرش را تحمل کند.

در باره خدای عزوجل و غیور بودنش این نکته جای بیان دارد:

خدا نسبت به بندگانش حساس است و نمی خواهد که این بنده اش رابطه اش از او قطع گردد و نصیب شیطان که دشمن خداست شود به همین خاطر بسیاری از چیزها را بر بندگانش حرام کرده تا از او دور نشوند.

در این باره امام صادق علیه السلام می فرماید:

إنّ اللَّه غیور یحبّ کلّ غیور و لغیرته‏ حرّم‏ الفواحش ظاهرها و باطنها[2].

خدا غیرتمند است و هرغیرتمندى را دوست دارد، و چون غیرت دارد کارهاى زشت آشکار و پنهان را حرام کرده است.

برخی مردان با ادعای آزادی و زنانی نیز با همین شعار شیطانی، دست از آزادگی می شویند و لذا در پی لذت زود گذر دنیا، بردگی نفس و شیطان را قبول می کنند لذا می بینیم که اینان به مساله حجاب که حکم خداست توهین کرده و حامیان آن را مسخره می کنند.

این نوع از طغیان گری و نبود غیرت در مرد، نشان بیماری دل او است و حتما باید با یک روانشناس دینی مشورت کند.

گاهی مردان به دلیل ضعیف النفس و یا شجاع نبودن از بر خورد با زن بی حجاب صرف نظر می کنند. برای این مردان پیشنهاد می شود که در تقویت ایمان خود آن هم با روش شناخت تفصیلی به صفات خدای عزوجل، خود را تقویت کنند چون منشأ شجاعت، علم و آگاهی به خدای عزوجل و توجه تام به خواست او و تسلیم شدن در برابر اراده او است.

برخی مردان به دلیل گرو بودن و اسیر شدنشان به دست زن آن هم با مهریه سنگین، رغبتی به برخورد با بی حجابی همسر خود ندارند . آنان می ترسند اگر برخوردی شود زن مطالبه مهریه کند و چون ناتوان از پرداخت مهریه است و ترس دارد که دچار درد سر شود، می پسندد که خون دل خورده و سکوت کند.

به این مردان باید گفت: شما چه سکوت کنید و چه نکنید شرعا زیر دین مهریه زنتان هستنید حال که نمی توانید از زیر دین این زن خرج شوید لا اقل عزتمندانه زندگی کنید. با همسرتان برخود محترمانه و مؤدبانه و از سر دلسوزی داشته باشید و استدلال برای خوب بودن حجاب بیاورید و او را تشویق کنید و اگر در نهایت با همه روش های خوب، آن زن زیر بار حکم خدا نرفت او را طلاق دهید. چون ادامه زندگی با شخصی که پایبند به حکم خدا نیست جز ذلت چیزی ندارد شما می توانید با ازدواج با یک زن مؤمنه به آرامش دست یابید. شاید شما فکر کنید من دعوت به طلاق می کنم؟ نه این درست نیست من راه نهایی را گفتم و طلاق در هر حال بد می دانم جز در موقع ناچاری که نیکو است.

خادم اسلام و مسلمین محمد علی فتحی


پی نوشت:

[1] - مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: 237

[2] - الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص: 529

بابک خردمین سردار من نیست!

این نوشته از آن جهت نگاشته می شود که برخی متعصبین و نژاد پرستان و پان ترکیسم ها به عقاید جوانان مسلمان ایرانی حمله کرده و آنان را دعوت به مذهب و عقاید باطل گذشتگان می کنند و این یعنی پس رفت و رویارویی با دین الهی یعنی دین اسلام.

در این نگاشته درباره یکی از شخصیتهای ایرانی که به عنوان سردار من نیز برخی او را یاد می کنند به صورت مختصر اشاره می کنم تا جوانانی  که آماج حمله نژاد پرستانه برخی شده اند کمی آگاهانه با این تفکرات مواجه شوند.

باستحضار می رساند که نویسنده خود ایرانی و آذری زبان و مسلمان است و بدون تعصب این مطلب را یاد داشت می کند:

  1.   بابک خرمدین آیین مزدکی داشت که از نظر زرتشتیان بدعت محسوب می شده است[1]. این نشان می دهد که وی آدم پایبندی نسبت به مذهب و آیین نیاکان خود نبوده است.
  2.      پدر او مسلمان بوده است و بعد از فوت پدرش تا 12 سالگی به گاوچرانی مشغول بوده است[2].
  3.     او که مذهب خرمدینی بعد از ملاقاتش با جاویدان بن شهرک رهبر خرمدینان در منطقه بذ  رااختیار کرده بود باعث شد تا خرمدینان به انسانهایی خون ریز و غارتگر تبدیل شوند. پس او یک انسان صلح جو نبوده بلکه آرامش ایرانیان را به خاطر سودای امپراطوری و شاهی به هم زده است.
  4. بابک اگرچه مردی زیرک و شجاع و توانمند از حیث نظامی بود ولی به خاطر حس ناسیونالیستی و نژاد پرستی با تسلط بر مناطق آذربایجان و جمع آوری سپاه به مقابله با مسلمانان و کشتن آنها پرداخت.
  5.  با توجه به این که وی نژاد پرست بوده و نسبت به دین و مذهب نیز با تعصب نگاه می کرده است ، نشان می دهد که وی یک فرد آزاد اندیش نبوده است و اگر یک فرد سالم از حیث فکری بود باید درباره دین اسلام تحقیق می کرد.
  6.   بابک نماد سردار پان ترکسیم ها است و مجسمه او در آذربایجان نصب شده است.
  7. قیام بابک در واقع قیام علیه اسلام بود. اگرچه ادعا می شود او در برابر اعراب ایستاده است. ولی هر منصفی می داند که دین اسلام هیچ نژادی را بر نژاد دیگر برتری نمی دهد و این کمال حمایت اسلام از انسانیت است.
  8. جای تاسف است که برخی در کشور ما به جای اینکه پیرو دین اسلام یعنی دین خدا - نه به تعبیر نژاد پرستان ایرانی دین اعراب – باشند، از چنین عنصر مشکل دار حمایت می کنند و او را سردار خود می دانند.
  9.  کمال انسان در بازگشت به دین خداست و زندگی برپایه خواست خدا نه زندگی برپایه انسانهایی مثل بابک که پیرو دین بدعتی مثل دین مزدک بود.
  10. با توجه به مزدکی بودن بابک، زنان را می شد به اشتراک بگذارند به شرط اینکه خود زن نیز راضی به آن باشد و این نشان از طرفداری مزدکی و یابکی ها از آزادی جنسی است[3].

 

نکته:

در ادامه همه آزاد اندیشان را به تدبر در آیه 144 سوره آل عمران دعوت می کنم:

 

وَ مَا محَمَّدٌ إِلا رَسولٌ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِ الرُّسلُ أَ فَإِین مَّات أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضرَّ اللَّهَ شیْئاً وَ سیَجْزِی اللَّهُ الشکرِینَ.

 ترجمه:

محمد صلی اللّه علیه و آله فقط فرستاده خدا بود و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر می گردید؟ (و با مرگ او اسلام را رها کرده به دوران کفر و بت پرستی بازگشت خواهید کرد) و هر کس به عقب بازگردد هرگز ضرری به خدا نمی زند و به زودی خداوند شاکران (و استقامت کنندگان) را پاداش ‍خواهد داد.

 خادم اسلام و مسلمین محمد علی فتحی

مطلبی که ملا حظه می فرمایید متن یک حدیث و تحلیل آن است که برای پاسخ به این سؤال که آیا باوجود کارهای خوب، انسانهای مشرک و کافر حظی و بهره ای از احسان خود در آخرت می برند یا نه؟  کاربرد دارد:

متن حدیث:


کنز العمّال عن سلمانِ بنِ عامرٍ الضَّبِّیّ : قلتُ : یا رسولَ اللّه ِ، إنَّ أبی کانَ یَقْری الضَّیفَ ، و یُکْرِمُ الجارَ ، و یَفی بالذِّمَّةِ ، و یُعْطی فی النّائِبَةِ ، فما یَنْفَعُهُ ذلکَ ؟ قالَ : ماتَ مُشْرِکا ؟ قلتُ : نَعَم . قالَ : أمَا إنَّها لا تَنْفَعُهُ ، و لکنَّها تَکونُ فی عَقِبهِ أنَّهُم لَن یُخْزَوا أبَدا ، و لَن یُذَلّوا أبَدا ، و لَن یَفْتَقِروا أبَدا .حدیث[1]


ترجمه:


کنز العمّال ـ به نقل از سلمان بن عامر ضبّى ـ : عرض کردم :

اى رسول خدا! پدرم مردى میهمان نواز و همسایه دار بود ، به پیمان وفا مى کرد و در گرفتاریها و سختیها دستگیر بود. آیا اینها براى او سودى دارد ؟

 پیامبر پرسید :

آیا او مشرک، مُرد ؟

عرض کردم : آرى .

فرمود : اینها به حال او سودى ندارد، امّا به سبب این کارها بازماندگان او هرگز گرفتار و خوار و نیازمند نمى شوند .

 

تحلیل این روایت:

1-      1- سؤال این صحابی به خاطر این بود که می دانست پدرش مشرک از دنیا رفته است ولی او  را انسان درستکار، مهمان نواز ، احترام کننده به همسایه و کمک کننده به نیازمندان در اوج سختی ها می دانست . برایش سؤال شده بود که خدای عزوجل با چنین فردی چگونه برخورد خواهد کرد؟ آیا برای این گونه اشخاص پاداشی داده خواهد شد؟

2- شبیه این پرسش در زمانه ما شنیده می شود:  آیا کسانی که مسلمان نبودند ولی خدماتی برای جامعه بشریت کردند مثل مخترع برق , تلفن، داروها و... آیا آنها را خدا به جهنم خواهد برد؟ آیا خدا به آنان پاداش می دهد؟

2-      3- پیامبر اسلام قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهند می پرسند که آیا او(عامر) مشرک مرده است؟ این سؤال به این  جهت است که به پرسشگر بفهماند که به همین راحتی درباره افراد و عاقبت اعمال آنها نمی شود قضاوت کرد و لذا از او می خواهد که اعلام کند که نسبت به کفر پدر خود آگاهی دارد یا نه؟ تا اگر جواب مثبت بود بر اساس معیار های جهنمی بودن یا بهشتی بودن اشخاص، درباره او قضاوت کند. می بینیم که سلمان اقرار می کند که پدرم مشرک از دنیا رفت.

3-      3- پیامبر در ادامه یک حکم کلی می دهد و آن اینکه این کارهای خوب عامر در آخرت برای او فایده ای ندارد چرا که شرک مانع قبولی عمل در آخرت و باعث حبط و نابودی کارهای خوب می شود. عامر درستکار بود ولی اثر این درست کاری را خودش با شرک از بین برده است. با توجه به اینکه بهشت خانه موحدان و یکتاپرستان است قطعا عامر که مشرک بوده نمی تواند بهشتی باشد.

4-      4- در ادامه پیامبر ذهن سلمان را به نکته مهم دیگری معطوف می دارد و آن اینکه با همه شرک پدر، خدای مهربان، جزای خوب در دنیا به او می دهد که از جمله  از بین رفتن فقر و نداری از خاندان او، ذلیل نشدن فرزندان و گرفتار نشدن آنها است.

5-      5- از ذیل حدیث استفاده می شود که کار نیک بدون پاداش نمی ماند اگر شخص در کنار کار نیک اهل ایمان هم باشد هم خدا در دنیا و هم در آخرت به او پاداش می دهد و اگر اهل ایمان نباشد فقط در دنیا پاداش می دهد آن هم نه به خودش بلکه بر بازماندگانش. چنین فردی روز قیامت بیشترین حسرت ها را خواهد کشید:  از یک طرف آه حسرت می کشد که چرا مؤمن نبوده و از طرفی آه می کشد که چرا از کارهای نیکی که در دنیا کرده نمی تواند در آخرت حظی ببرد.

6-       6- وقتی خدای مهربان حتی با وجود مشرک بودن از انسان به خاطر کار های نیکش تشکر می کند چرا مؤمن نباشیم تا حظ هر دو دنیا را ببریم؟!



[1] - کنز العمّال : 16489.


 دوست عزیز! برای بهبود خدمت رسانی نظر مبارکتان را مرقوم فرمائید

 روحانی در بخشی از سخنان در «همایش بین ‌المللی مقابله با ریزگرد ها»، گفت:

 

 «بحث در مورد اینکه کدام کشور باید در منطقه قوی ‌تر باشد را کنار بگذاریم. قوی ‌ترین کشور در منطقه نباید به عنوان هدف اول دنبال شود؛‌ بلکه منطقه قوی تر باید مدنظر باشد. نه اینکه یک کشور بخواهد در برابر سایر کشورها قد علم کرده و تفرقه و اختلاف را بیشتر کند. ما همه یک خانواده در خاورمیانه هستیم و نمی‌ توانیم از هم فاصله بگیریم. باید به فکر منطقه قوی ‌تر باشیم».

  نکته مهم:  این تحلیل فقط بر اساس متن یاد شده است.

مهمترین کدها:

 

قوی بودن یک کشور، بحث نکردن درباره توانمدی ملی دربرابر ملت ها، هدف اول نبودن ، منطقه قوی تر ، قد علم کردن ، تفرقه ، اختلاف ، خانواده خاورمیانه،  فاصله ملت ها ، همگرایی.

تحلیل محتوا:

 

1-       شاید یکی از دلایلی که باعث شده رئیس جمهور به فکر این باشد که در منطقه خاورمیانه سخنی درباره قوی شدن یک کشور مثل ایران به عنوان نماد قدرت اسلامی مطرح نشود این است که او تلاش های منطقه ای ایران را معطوف به هدف خاصی کرده است. طبق اظهار نظر او و با توجه به کد های قد علم کردن ، تفرقه و اختلاف ، قوی شدن کشوری مثل ایران را عامل جدایی بین ملتهای منطقه می داند!

2-       جای تعجب است که ایشان بین قوی تر شدن  کشور در منطقه و تحقق قلدری - با توجه به کد (قد علم کردن) – و تفرقه و اختلاف ملازمه ایجاد کرده است. این درحالی است که طبق مبانی نظری اسلام درباره مسأله حکومت، حاکمیت دینی اصلا سازگاری با مقوله قلدری کردن بر ملت ها ، و تفرقه انداختن و ایجاد اختلاف بین ملت ها را ندارد.

3-       شاید مهمترین دلیلی که گوینده را به فکر انداخته تا بحث قوی شدن منطقه را هدف اول کشور بداند این است که ما قوی بودن ملت خود را عامل اصلی ایجاد تفرقه و اختلاف در بین ملت های خاورمیانه بدانیم که این یک اتهام بزرگ بر نظام اسلامی و ملت شریف ایران است و تنها از این عبارت دشمنانی چون اسرائیلی ها و آمریکائیها و ایادی و اذناب آنها می توانند خرسند باشند. جالب این است که این تفکر با مسأله صدور انقلاب اسلامی در تضاد است. مسأله ای که طراح آن امام راحل قدس سره است.

4-       چه اشکالی دارد که هدف اول کشور ما قوی شدن در منطقه باشد و در عین حال بتوانیم در منطقه نه قلدری کنیم و نه باعث اختلاف شویم و نه باعث تفرقه!

5-       بحث قلدر بودن یک کشور(ایران) و عامل تفرقه و اختلاف در منطقه بودن چیزی است که من را به یاد عبارت معروف « محور شرارت در منطقه » می اندازد.

6-        آیا عامل اصلی جدایی ملت های اسلامی در منطقه ، کشور قدرتمند ایران است؟ اگر این را قبول داشته باشید شما مردم ایران و نظام را متهم کرده اید!؟

7-       چرا به جای تاکید بر عامل اصلی تفرقه در خاورمیانه که اسرائیل و آمریکا و ایادی آنها باشد، نظام را مورد تخطئه قرار می دهید!

8-        شاید با یک نگاه خوش بینانه به این گفتار روحانی، این برداشت را کرد که او به دنبال این است که وحدت بین ملت های خاورمیانه با « تقسیم قدرت» بین آنها ایجاد کند. اگر کسی کمی درباره مسائل کلان سیاسی و تمامیت ارضی ملتها، مطالعه چند دقیقه ای کرده باشد خواهد فهمید که این امر نشدنی است. در طول تاریخ سابقه نداشته چنین اتفاقی بیفتد. بله در آمال می شود این تفکر را پروراند ولی عملیاتی شدن آن دشوار است.

9-       تنها چیزی که می تواند همه ملتهای خاورمیانه بلکه جهان را متحد و یکپارچه کند، فقط برپایی حکومت جهانی موعود امتها حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که لازمه این حکومت حرکت به سمت قوی شدن ملتی است که داعیه زمینه سازی ظهور آن موعود مبارک است.

خادم اسلام و مسلمین محمد علی فتحی