بعد از جریان منع حدیث در زمان خلیفه دوم و ادامه آن تا زمان بنی امیه، جامعه اسلامی با تفکرات و اندیشه هایی روبرو شد که رنگ و بوی اسلامی نداشت. برخی آیات قرآن به رای شخصی افراد تفسیر شد و احادیث جعلی زیادی به وجود آمد. خاندان عصمت و طهارت علومی را که سینه به سینه و نیز بر اساس کتابهایی که ودائع امامت بوده ، از رسول گرامی اسلام اخذ کردند و به دلیل مقام عصمتی که داشتند برخی علوم را از ناحیه خدای عزو جل دریافت نمودند.
بعد از انتقال قدرت از بنی امیه به مروانی ها و بعد ها به بنی العباس فرصتی برای ائمه علیهم السلام فراهم شد تا به نشر معارف حقه مبادرت بورزند. این نهضت علمی از زمان امام باقر علیه السلام شروع شد و در زمان امام صادق علیه السلام چنان به اوج رسید که شاگردان عصر امام را بیش از چهار هزار تن ذکر کرده اند. در میان این ستارگان از شاگردان امام ، زنان راوی و محدثه ای به چشم می خورند که حاکی از فعالیت علمی و فرهنگی ایشان در زمینه های مختلف بوده است.
مسائل خانواده، اجتماعی، حج، زیارت، امور بانوان، فرزند داری و... از جمله مسائلی است که این بانوان از امام صادق علیه السلام معارفش را گرفته اند.
ذیلا به نام برخی از آن بانوان اشاره می کنیم[1]:
1. امّ اسحاق دختر سلیمان
ام اسـحـاق دخـتـر سـلیمان از امام صادق(علیهالسلام) نقل روایت کرده است. نوه او (پسر پسرش) محمد بن عباس بن ولید هم از ام اسحاق حدیث نقل نموده است.
شیخ کلینى در کتاب کافی چنین آورده است: محمد بن عباس بن ولید، از پدر خود، و او از مادر خود، ام اسـحاق دختر سلیمان روایت کرده، که این بانو گفته است: در حالى که من یکى از کودکان خود، مـحمد یا اسحاق را شیر مىدادم، امام صادق(علیهالسلام) مرا مشاهده کرد، و فرمود: اى ام اسحاق! هیچگاه کودک خود را از یک پستان شیر مده، بلکه بچه را از هر دو پستان شیر بده، زیرا شیر یکى از پستانها غذا و شیر دیگرى آب براى کودک محسوب خواهد شد[2].
تحلیل:
در این روایت امام حد شیر دادن را برای ام اسحاق تبیین می کند و او نیز این حدیث را برای سایرین نقل می نماید. این قضیه علاوه بر اینکه وظیفه مادری و فرزند پروری زن روز را گوشزد می کند به شیوه صحیح شیر دادن نیز اشاره دارد. روشی که مختص بانوان است و معارفش را در وهله اول بانوان باید یاد بگیرند.
1. امّ اسود شیبانى
ام اسود، دختر اَعیَن شیبانى و خواهر راوى معروف زراره بن اعین است. او بانویى عارف و دانشمند بوده، و به سبب آشنایی با ابو خالد کـابـلـى با اهل بیت(علیهمالسلام) ارتباط برقرار نموده و به پیروی از مکتب اهلالبیت(علیهمالسلام) درآمد، و با تبلیغ او، قبیلهاش که اهل کوفه بودند به مذهب تشیع گرویدند[1].
طبق برخی نقلها، پدرش، اَعیَن اهل ایران بود که قصد داشت برای تشرف به اسلام به خدمت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) برسد[2].
در قـبیله اعین، عموم افراد معروف و سرشناس شیعه بودند، و در میان آنان علما، فقها، راویان حدیث، قاریان قرآن، و ادیبان و دانشمندان بـزرگى پرورش یافتند، که معروفترین آنها زراره بن اعین و چهارده نفر از اقوام او بـودنـد.
زیـن الـدیـن عاملى معروف به شهید ثانی در کتاب درایه، هشت نفر از بزرگان و دانشمندان قبیله اعین را نام میبرد، سپس مىگوید: اگر نجم بن أعین و خواهر آنها ام اسود را اضافه کنیم، افراد ممتاز و نمونه خاندان اعین ده نفر مىشوند.
ام اسود بانوى دانشمندى بود که خدمات اعتقادی و فرهنگی بزرگی به قبیله خود و جامعه تشیع نمود.
تحلیل:
طبق نقلهایی از این بانو، نقش کلیدی وی در نشر مکتب اهل البیت علیهم السلام و گرویدن اعضای قبیله وی به این مکتب چشم گیر است.
یک زن عالمه و عارفه می تواند تا به این اندازه، در فرهنگ سازی ارزش ها نقش مهم را ایفا کند.
2. امّ خالد عَبدى
امّ خـالـد عبدى از بانویی صالحه و پیرو مکتب اهلبیت(علیهمالسلام) بود که یوسف بن عمر دست او را به جرم تشیع و استقامت در عقایدش قطع کرد. او بیانی فصیح و بلیغ داشت و در بیان معارف دین و ابراز عشق و ارادت خود نسبت به خاندان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در برابر مخالفین، هیچگونه کوتاهى و مسامحهاى نمیکرد.
ابـوبـصـیر نقل میکند که امّ خالد عبدى به حضور امام صادق(علیهالسلام) رسید و عرض کرد: اى مولاى من! فـدایـت شـوم، من مبتلا به بیماری شدهام، و پزشکان عراق براى معالجهام نوشیدن شراب را تجویز کردهاند. من میدانستم که شما نوشیدن شراب را روا نمیدانید؛ چه کنم؟
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: چرا این کار را نکردهاى؟
ام خالد گفت: زیرا من در امور دین خود، مطیع و پیرو شما هستم.
امـام صـادق(علیهالسلام) فـرمود: حتى قطرهاى از شراب را نیز اذن نمیدهم که بنوشی! یک قطره آن را هم نچش. چشیدن این هم برای تو جایز نیست. اگر شراب بنوشی، هنگامی که عزرائیل برای قبض روحت آمد و روحت به گلویت رسید آن وقت پشیمان میشوی و چیزی میبینی که میگویی: ای وای، ای کاش شراب نخورده بودم[3].
تحلیل:
این بانو به خاطر دفاع از ارزشها و تاکید بر اعتقاداتش جانباز می شود ولی باز دست تبلیغ مکت حقه بر نمی دارد. با اینکه در مشقت و سختی و بیماری می افتد باز خود را نمی بازد و حتی برای درمان که به او شراب را تجویز می کنند ، دست از رعایت مسائل دین بر نمی دارد و در شبهات، به امامش مراجعه می کند.
نکته پایانی ام خالد، نشان از نهایت تولای او به امام صادق علیه السلام و ولایت مداری این بانوی نمونه است.
3. امّ سلمه؛ امّ محمد بن مهاجر
امّ سـلمه از بانوان شیعه است که از امـام صـادق(علیهاسلام) نقل روایت کرده و فرزندش محمد بن مهاجر از او نقل حدیث کرده است.
ابـن ابـى عـمـیر از محمد بن مهاجر و او از مادرش امّ سلمه، چنین روایت مىکند که براى انجام حج به مکه مىرفتم، در راه زنى ازگروه مرجئه[4] با من همسفر شد، حاجیان در ربـذه احـرام بستند، و آن زن هم در آن مکان محرم شد، اما من احرام بستن خود را تا وادى عتیق تأخیر انداختم و در آنجا مُحرم شدم.
آنگـاه آن زن از مـن عـصـبـانى شد و گفت: شما شیعیان در هر عملى خلاف ما رفتار مىنمایید، ما در ربذه احرام مىبندیم و شما در وادى عتیق مُحرم مىشوید. هـمچنین ما براى نماز میت چهار تکبیر مىگوییم و شما پنج تکبیر انجام مىدهید. آنگاه خدا را شاهد گرفت تکبیر بر میت چهار تاست پس از مناسک حج به حضور امام صادق(علیهالسلام) رسیدم و گفتههاى آن زن را براى حضرت شرح دادم، امام صادق(علیهالسلام) فرمود: پیوسته شـیـوه رسـول خـدا(صلیاللهعلیهوآله) ایـن بـود که، هرگاه بر میتى نماز مىخواند، یک تکبیر مىگفت و به وحـدانـیـت خـداونـد شـهـادت مـىداد، بعد تکبیر دوم را مىگفت و به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) درود مـىفرستاد، سپس تکبیر سوم را مىگفت و براى اهل ایمان طلب مغفرت مىکرد، پس از آن تکبیر چـهـارم را مـىگـفـت و بـراى مـیت درخواست غفران الهى را مینمود، آن گاه تکبیر پنجم را مىگفت و براى میت دعا مىکرد و نماز را به پایان مىرسانید.
امـا از زمانی که خداوند او را از دعا کردن براى منافقین منع کرد، در نماز میت چهار تکبیر بیشتر نمىگفت، و نماز میت را تمام مىکرد[5].
تحلیل:
از این جریان استفاده می شود که بانویی مثل ام سلمه، تحت تاثیر تبلیغات احساسی معاندین قرار نمی گیرد و باز در اوج این تبلیغات به امامش مراجعه می کند.
جوگیر نشدن فعال فرهنگی او را در حیات فرهنگی یار می کند و اجازه نمی دهد از مسیر حق دور شود.
4. امّ سعید اَحمسى
امّ سعید اَحمسى از بانوان فـاضل، عالم و پـیرو مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) بوده[6] و روایاتی را از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده است[7].
آنـطـور که از منابع حدیثى و تاریخى بدست مى آید ام سعید از ام ولدهاى جعفربن ابیطالب بوده، عـمـر طـولانـى داشـته، و روزگار امام صادق(ع ) و توفیق نقل حدیث را هم از آن حضرت بدست آورده است.
وی نقل میکند: وارد شهر مدینه شدم و به حضور امام صـادق(علیهالسلام) رسیدم، در این حال کنیزى که براى کرایه مرکبى فرستاده بودم، وارد شد و گفت: مرکب آماده است.
امام صادق(علیهالسلام) پرسید: اى ام سعید! این مرکب را براى چه کرایه کردهاى؟ مىخواهى کجا بروى؟
گفتم: تصمیم دارم به زیارت قبرهاى شهدا بروم.
امـام صـادق(علیهالسلام) فـرمود: این قدر عجله نکن، حتى مسافرت خود را امروز تأخیر بینداز. من از شما مـردم عـراق تـعـجـب مـىکـنـم، شـمـا بـراى زیارت قبرهاى شهدا (در مدینه) راههاى طولانى را پشت سر مىگذارید، اما زیارت قبر سیدالشهدا(علیهالسلام) را ترک مىکنید.
گفتم: سید الشهدا کیست؟
فرمود: حسین بن على(علیهالسلام). جواب دادم: آخر من پیرزنى بیش نیستم.
امام فرمود: ایرادى ندارد، حتى زنى مثل تو باید کنار قبر حسین(علیهالسلام) برود، و او را زیارت کند.
گفتم: پاداش زیارت سید الشهدا چیست؟
امـام صادق(علیهالسلام) فرمود: پاداش زیارت سید الشهدا(علیهالسلام) مساوى است با پاداش حج و عمره و اعتکاف دو ماه در مسجدالحرام و دو ماه روزه گرفتن، و بلکه بالاتر.
آنگاه امام صادق(علیهالسلام) به علامت زیادى ثواب زیارت سیدالشهدا(علیهالسلام) سه بار دست خود را باز کرد و بست[8].
تحلیل:
این بانوی معمر نیز در می بینیم بر فرهنگ زیارت تاکید داشته و معارفش را از امام صادق علیه السلام اخذ می کند. از ماجرای وی این درس گرفته می شود که زنان در اسلام در محیط بسته و خفقان نیستند حتی آنان این آزادی را دارند که تا فرسنگ ها راه را برای یک زیارت راه بپیمایند.
5. ام سلمه؛ خواهر امام صادق(علیهالسلام)
ام سـلـمـه دختر امام باقر(علیهالسلام) و خواهر امام صادق(علیهالسلام) است. ام سلمه و فرزندش اسماعیل بن محمد ارقط روایتی را با این مضمون از امام صادق(علیهالسلام) نقل کردهاند که اسماعیل مىگوید: من در ماه رمضانى به بیمارى سختى مبتلا شدم، بهگونهای که همه از زندگى من قطع امید کردند، و بنیهاشم برای تشییع جنازهام آماده شده بودند.
در همان حال امام صادق(علیهالسلام) به خانه ما وارد شد، و گریه و ناله مادرم را به سبب بیماریام مشاهده نمود. امام صادق(علیهالسلام) مادرم را مخاطب قرار داد و فرمود: وضو بگیر و بالاى پشت بام برو و زیر آسمان دو رکعت نماز بخوان، و بعد از نـمـاز دسـت به دعا بردار یا سر به سجده بگذار و بگو: « اللَّهُمَّ إِنَّکَ وَهَبْتَهُ لِی وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً اللَّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْتَوْهِبُکَهُ مُبْتَدِئاً فَأَعِرْنِیهِ»
بار خدایا تو خود این پسر را به من بخشیدى آن روزش که از نیستى به هستى آوردى. اینک منم که هستى او را از تو درخواست مىکنم و به رسم امانت زندگى او را مسألت دارم.
مـادرم نـماز و دعا را انجام داد و لحظاتى بیش نگذشت که من به هوش آمدم و نشستم و هنگام سحر با آنان حلیم خوردم[9].
تحلیل:
نقش کلیدی مادر در ارتباط با خدای عزوجل و شفای کامل مریضی صعب العلاج از این واقعه فهمیده می شود. زنان با توجه به لطافت روحی فوق العاده ای که دارند اگر به تصفیه درون بپردازند و با خدا راز و نیاز کنند زودتر به نتایج معنوی دست خواهند یافت.
6. امفروه مادر امام صادق(علیهالسلام)
فـاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر و فرزند اسما دختر عبدالرحمن بن ابى بکر با کنیه امفـروه و همسر بزرگوار امام محمد باقر(علیهالسلام) و مادر امام صادق(علیهالسلام) است. پدرش قاسم بن محمد یکى از فقهاى هفتگانه مدینه بوده و از سـادات تـابـعین محسوب مىگردیده و کسى به مقام او نمىرسیده است، تا جایی که حتى مالک بن انس هم او را بهعنوان یکی از فقهای امت، مورد ستایش قرار داده است[10].
امـام صادق (ع ) در باره عظمت ایمان و مقام معنوى مادر خویش امفروه فرموده است: «کَانَتْ أُمِّی مِمَّنْ آمَنَتْ وَ اتَّقَتْ وَ أَحْسَنَتْ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین[11]» یعنی مادرم با ایمان، با تقوى و نیکوکار بود و خدا هم نیکوکاران را دوست دارد.
این عبارت، بهروشـنـى بـر وثـاقـت و اعـتـبـار ام فروه دلالت دارد.
مسعودى نقل کرده است که وى از تمام بانوان عصر خویش، در مقام تقوى و پرهیزکارى سرآمد و ممتاز بوده است[12].
امام صادق(علیهالسلام) از مادر خود روایت مىکند که وى از همسر خود امام باقر(علیهالسلام) نقل کـرده کـه آن حضرت به امفروه فرمودند: «من در هر شبانهروز هزار بار براى شیعیان گناهکار خود دعا مـىکـنـم و از درگـاه الـهـى بـراى آنان درخواست آمرزش مىنمایم؛ زیرا ما در برابر مصایب و مشکلات، صبر و شکیبایى مىکنیم، در حالى که عالم و آگاه به اجر و پـاداش الهى هستیم؛ اما شیعیان ما چنین علم و دانشى را ندارند و در عین حال صبر کرده و تحمل مشقت میکنند[13].»
عبدالاعلى روایت کرده است که من ام فروه را در طواف خانه کعبه، در حالى که چادر سادهاى بـه تـن پـیچیده بود مشاهده کردم. وى در حالى که طواف خود را انجام مىداد، با دست چپ هم حـجـرالاسود را لمس کرد. این عمل مورد انتقاد و اعتراض مردى واقع شد و گفت: عملت بر خلاف سنت است. (ام فروه که فهمیده بود آن مرد از پیروان اهل بیت(علیهالسلام) نیست، پاسخ داد: «إِنَّا لَأَغْنِیَاءُ عَنْ عِلْمِکَ» یعنی ما از علم و دانش تو بىنیازیم[14].
تحلیل:
از این بانو این درس را می توان گرفت که یک زن می تواند به چنان مقامات والی علمی برسد که در حد فقهای نامدار زمانه خود بلکه بعد از خود باشد. این درحالی است که این مقام را در کنار وظیفه همسری و مادری به دست می آورد.
7. همسر حسن صیقل
در کتابهای روایی و رجالی، نام این راوی ذکر نشده و از او به «هـمـسر حسن صیقل» یاد شده است. وی از راویان امام صادق(علیهالسلام) است و در روایتی از آن حضرت چنین نقل کرده که فرمودهاند: «لَا یَنْبَغِی الصِّیَاحُ عَلَى الْمَیِّتِ وَ لَا شَقُّ الثِّیَابِ[15]» یعنی در مرگ مردگان (براى اینکه اجر و پاداش شکیبایى از بین نرود) سزاوار نیست، انسان ضجه و ناله سردهد، و هچنین نباید گریبان پیراهن خود راچاک زده و پاره کند.
وی در روایتی از شوهر خود حسن صیقل نقل مىکند که امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ کسى که سؤال کرد: اگر مردى حضور نداشته باشد و بانوان بخواهند بر جنازه میت نماز بـخـوانـنـد چگونه رفتار کنند؟ فرمود: همه آنان در صف نماز جای گیرند و بدون اینکه کسى جلوتر از دیگران قرار گیرد، بر جنازه نماز بخوانند[16].
تحلیل:
این بانو به نظر می رسد در زمینه اجتماعی فعال بوده و احکام مربوط به مردگان را فرا گرفته و نشر داده است.
8. جُوَیریه همسر عیسى بن موسی
جُـوَیـریه هـمـسر عیسى بن موسى هاشمى، از بانوان صحابى و راوى حدیث از امام صادق(علیهالسلام) است. عـلـى واسـطى مـىگوید: جُوَیریه همسر عیسى بن موسى، از بانوان صالح بود و به حضور امام صادق(علیهالسلام) رسید و از آن حضرت سؤال کرد: من خود را براى شوهرم معطر و خوشبو مىکنم، بـا این کیفیت که شانه را به نوعى از عطر آغشته مىسازم و آن را در موى سر خود قرار مىدهم. آیا استعمال این نوع عطر که خمر نامیده مىشود، و از خرماى جوشانیده بوجود مىآید ایرادى دارد؟، امام صادق(علیهالسلام) فرمود: مانعى ندارد[17].
تحلیل:
از سوال این بانو استفاده می شود که بانوان عصر امام در زمینه همسرداری تلاش ویژه داشته اند و تجمل و آرایش شرعی برای همسر را جزو وظایف خود دانسته و طبق حدود الهی انجام می دادند.
9. حَمّاده دختر حسن
حماده دختر حسن (رجاء) و خواهر ابى عبیده حذّا از راویان امام صادق(علیهالسلام) است[18]. عبداللّه کاهلى مىگوید: حَمّاده دختر حسن براى من روایت کرد که از امام صادق(علیهالسلام) سؤال کـردم: اگر مردى با زنى ازدواج کند و با وى شرط کند که آن مرد همسر دیگرى نگیرد، و زن به ایـنـکـه ایـن شـرط مـهـریه ازدواج او باشد رضایت دهد، آیا چنین شرط و مهریهاى صحیح خواهد بود؟
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: این شرط فاسد و بىاساس است. ازدواج باید با مهریهای باشد که مالیت داشته باشد مثل یک درهم یا دو درهم[19].
تحلیل:
این بانو به ظاهر در زمینه حقوق زنان فعال بوده است.
10. سالمه خدمتگزار امام صادق(علیهالسلام)
سـالـمـه؛ خـدمـتـگـزار امام صادق(علیهالسلام) نیز از بانوان راوى حدیث از آن حضرت است[20].
ابـراهـیـم بن عبدالحمید و هشام بن احمر از سالمه نقل میکنند که گفت: در هنگام احتضار امام صادق(علیهالسلام) در کـنـار بـستر آن حضرت بودم. امـام بـه حـال اغـمـا فـرو رفـت و همینکه به هوش آمد، فرمود: به حسن فرزند امام زین العابدین(علیهالسلام) مبلغ هفتاد دینار بدهید، و به فلانى و فلانى هم مقدارى پول پرداخت کنید. (اینکار مورد تـعـجب من واقع شد و با لحن اعتراضآمیزى) به آن حضرت گفتم: آیا به کسى کمک و مساعدت مىکنى، که در کمین قتل تو بود، با شمشیر به تو حمله کرد؟!
آن حـضرت (با لحن ملامت آمیزى) به من گفت: واى بحال تو! مگر قرآن را نخواندهاى!؟ گفتم: خواندهام.
آنگاه امام (آیهای را که در باره صله رحم و پیوند برقرار کردن با قوم وخویشان) تلاوت کرد:
«الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ[21]»
و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مىپیوندند و از پروردگارشان مىترسند و از سختى حساب بیم دارند.
آیـا نـمىخواهى من از این دسته افراد باشم؟ ای سالمه! خداوند بهشت را آفـریـد و آن را پاکیزه و معطر کرد. بوى بهشت از فاصله دو هزار سال راه پیمودن قابل اسـتـشمام است؛ اما افرادى که عاق والدین هستند و همچنین اشخاصى که باقوم و خویشان خود قطع رابطه کردهاند، بوى بهشت را استشمام نخواهند کرد[22]!
تحلیل:
با اینکه این بانو خادمه امام بود ولی نسبت به رعایت حال امام زمان خویش و نیز دفاع از وی حساس بوده است.
11. سعیده، خدمتگزار امام صادق(ع)
سعیده بانویی اهل فضل و دانش، و شاگرد و مبلغ پیامهای امام صادق(ع) و راوی حدیث از آن حضرت، بوده است. امام رضا[23] در نامهای که به امام جواد(ع) نوشته است، سعیده را اینچنین معرفی کرده است:
«فأما سعیدة فإنها امرأة قوی الجزم فی النحل و الصواب فی دقة النظر[24]».
سعیده شناختی قوی نسبت به تفکرات مختلف داشت و بسیار دقیق تفکر صحیح را تشخیص میداد.
آن حضرت در روایتی دیگر، او را زنی اهل فضل و دانش معرفی کرده که سخنان و سفارشهای امام صادق را فرا میگرفت و آن را به دیگران میآموخت و به این وسیله، محل رجوع مردم بوده است. در عبارات امام رضا چنین آمده است:
«الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(علیهالسلام)، ذَکَرَ أَنَّ سَعِیدَةَ مَوْلَاةَ جَعْفَرٍ(علیهالسلام) کَانَتْ مِنْ أَهْلِ الْفَضْلِ، کَانَتْ تَعَلَّمُ کُلَّمَا سَمِعَتْ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام)، وَ أَنَّهُ کَانَ عِنْدَهَا وَصِیَّةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) وَ أَنَّ جَعْفَراً قَالَ لَهَا أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی عَرَّفَنِیکِ فِی الدُّنْیَا أَنْ یُزَوِّجَنِیکِ فِی الْجَنَّةِ، وَ أَنَّهَا کَانَتْ فِی قُرْبِ دَارِ جَعْفَرٍ(علیهالسلام)، لَمْ تَکُنْ تُرَى فِی الْمَسْجِدِ إِلَّا مُسَلِّمَةً عَلَى النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآله) خَارِجَةً إِلَى مَکَّةَ أَوْ قَادِمَةً مِنْ مَکَّةَ، وَ ذَکَرَ أَنَّهُ کَانَ آخِرُ قَوْلِهَا: قَدْ رَضِینَا الثَّوَابَ وَ أَمِنَّا الْعِقَاب[25].»
عباس بن هلال از امام رضا علیهالسلام نقل میکند که چنین فرمودند: سعیده کنیز امام صادق (علیهالسلام) از زنان دانشمند بود. مطالبى از حضرت صادق (علیه السلام) مىآموخت. در نزد آن کنیز وصیت پیغمبر صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلم بود.
حضرت صادق علیه السلام به او فرمود: از خدا میخواهم همان طورکه در دنیا تو را به من معرفى نمود، در آخرت نیز تو را به ازدواج من درآورد. منزل او نزدیک خانه حضرت صادق(علیهالسلام) بود. هیچگاه در مسجد دیده نمیشد مگر براى سلام به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در حالیکه یا به مکه میرفت و یا از مکه مىآمد. آخرین گفتار او این بود: خشنودیم از ثواب و آسوده شدیم از عقاب.
تحلیل:
این بانو که جزو شاگردان خاص امام محسوب می شود و به وصایای پیامبر اشراف داشته است. توصیفات امام درباره او نشان از بصیرت این بانو، و کمال عقل و درایت اوست.
12. عمه محمد بن مارد
نام این راوی در کتابهای روایی و رجالی ذکر نشده بلکه روایت او از امام صادق(علیهالسلام) توسط پسر برادرش، محمد بن مارد نقل شده است. محمد از عمهاش چنین نقل میکند که از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که میفرمود:
«إِنَّ فِی طِینِ الْحَائِرِ الَّذِی فِیهِ الْحُسَیْنُ (علیهالسلام) شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْف[26]»
در تـربـتـى که متعلق به حرمى است که حسین(علیهالسلام) در آن مدفون است، شفاى هر دردو موجب مصونیت از هرگونه بیم و هراسى خواهد بود.
تحلیل:
این بانو جزو فعالان فرهنگ حسینی به حساب می آید.
13. فاطمه دختر عبداللّه (ام داود)
فاطمه دختر عبداللّه بن ابراهیم و مادر رضاعی امام صادق(علیهالسلام) است. کنیه او به سبب فرزندش داود بن حسن بن على بن ابیطالب(علیهماالسلام)، ام داوود است. این بانو اعمال خاصی را برای نیمه ماه رجب از امام صادق(علیهالسلام) نقل کرده که برای رسیدن به حوائج، رفع گرفتاریها و برطرف شدن ظلم و ستم مجرب است و در کتابهای دعایی به «اعمال ام داود[27]» معروف است.
14. قَنوا دختر رُشَید هَجَرى
قـنـوا دخـتـر رُشَید هَجَرى در گروه اصحاب و راویان امام صادق(علیهالسلام) جای دارد[28]. جریان پیشگویی امام علی(علیهالسلام) نسبت به شهادت رُشَید هَجَری توسط ابوحیان بَجَلی از قنوا نقل شده است. بر طبق این نقل، ابوحیان میگوید: به قنوا دختر رُشَید هَجَرى گفتم: آنچه را از زبان پدرت شنیدهاى برایم بیان کن.
قنوا گفت: از پدرم شنیدم که مىگفت: امام على(علیهالسلام) از آینده من خبر داد و فرمود: اى رشـیـد! صبر و شکیباییات چگونه خواهد بود، آنگاه که فرزند نامشروع بنیامیه (تو را به جرم محبت و اطاعت از من دستگیر کنند) و دست، پاها و زبانت را قطع نمایند؟
رشید درپاسخ گفت: آیا سرنوشت و عاقبت کار من بهشت خواهد بود؟
امام على(علیهالسلام) پاسخ داد: تو در دنیا و آخرت همراه من خواهى بود.
قـنـوا مـى گوید: بخدا سوگند چند روزى بیشتر نگذشت که عبیداللّه بن زیاد، فرزند نامشروع بنیامیه (و فرماندار کوفه) پدرم را دستگیر کرد و او را به برائت و جدایى از اطاعت على(علیهالسلام) وادار نمود، اما پدرم به هیچ شکلى زیر این بار نرفت.
عبیداللّه بن زیاد از پدرم پرسید: مولایت مرگ تو را چگونه پیشگویى کرده است؟
پدرم پاسخ داد: مولایم على(علیهالسلام) به من خبر داده که تو مرا دستگیر مىکنى و به برائت و بیزارى از او مـجـبور مىگردانى و من زیر بار ذلت بیزارى از على(علیهالسلام) نخواهم رفت، و تو بدین جرم نخست دست و پاى مرا و سپس زبان مرا قطع خواهى کرد.
عـبیداللّه بن زیاد گفت: بخدا سوگند مولایت درباره تو درست نگفته است. آنگاه دستور داد فـقـط دست و پاى رشید هجرى را از بدن قطع کردند و براى اینکه پیشگویى على(علیهالسلام) را ناصحیح جلوه دهد, از قطع نمودن زبان رشید صرف نظر نمودند.
قـنـوا مـىگـویـد: دسـت و پاى بریده پدرم را برداشتم، و در حالى که اشک مىریختم گفتم: پدرجان! خیلى درد و ناراحتى احساس مىکنى؟ پـدرم پـاسـخ داد: نـه دخـتـرم، مثل این است که در فشار شدید جمعیت قرار گرفتهام. هنگامی که بدن مـجـروح و خـونآلـود او را از کـاخ دارالاماره بیـرون آوردیم، مردم دور او جمـع شدند و پدرم در حـالـى کـه از دسـت و پاى بریده و خونریزى شدید رنج مىبرد جمعیت را مخاطب قرار داد و گـفت: بـروید کـاغذ و دوات بیاورید تا آنچه را که تا روز قیامت واقع خواهد شـد برایتان بنویسم ( بـراى شما گزارش دهم و شما بنویسید).
اما وقتى دشـمن زبان رشید را در مورد نقل وقایع و مناقب امـیـرالـمـومـنـیـن(علیهالسلام) از شمشیر خطرناکتر دید، مأمور فرستاد و زبان وى را هم قطع کردند، و بدین ترتیب رشید هجرى در همان شب به شهادت رسید و جان به جانآفرین تسلیم کرد[29].
تحلیل:
این بانو دختر شهید بزرگوار داوود هجری است که استقامت این بانو دربرابر ظالم زمانه خود و کوتاه نیامدن از ارزشهایی که پدرش به خاطر آن کشته شده، عظمت روحی و اعتقادی وی را نشان می دهد.
15. سایر بانوان
در کتابهای رجالی، از بانوان دیگری نیز نام برده شده که از راویان امام صادق(علیهالسلام) بودهاند، منتهی شرح حال و یا روایات آنها به طور تفصیلی ذکر نشده است. در ادامه به ذکر اسامی برخی از آنها اکتفا میشود: امّ بَدا[30]، امّ بکر[31]، امّ حسن دختر عبداللّه (نوه امام محمد باقر علیهالسلام[32]) ، امّ خیر[33]، ام عیسى دختر عبداللّه[34]، جوهره[35]، جُوَیره[36]، حَبابه والبیّه[37]، رباب همسر داود رقّی[38]، سـریه جده ابى طاهر[39]، سعیده و مُنّه دو خواهر محمد بن ابیعمیر[40]، عمّه حسن بن مسلم[41]، عمّه محمد بن زیاد[42]، فاطمه دختر امام صادق(علیهالسلام)[43] ، کُلثُم دختر یوسف[44]، مغیره خادمه امام صادق(علیهالسلام)[45] و هرینه بادهیه[46].
[1] - حسّون، محمد، أعلام النساء المؤمنات، ص 127.
[2] - محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 357.
[3] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 6، ص 413.
[4] - فرقه ای از اهل سنت که قائل به مخلد نبودن اهل کبائر است و نیز معتقد به تاخیر افتادن حکومت امیر الؤمنین از حکومت سه خلیفه راشدین هستند.
[5] - ابن بابویه، شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 303، ح 3.
[6] - محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 396.
[7] - طوسی، محمد بن حسن، الرجال، ص 327.
[8] - ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 110، باب 37، ح 4.
[9] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 478، ح 6.
[10] - محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 17 و 18.
[11] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 472، ح 1.
[12] - به نقل از: محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 17.
[13] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 472، ح 1.
[14] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4، ص 428، ح 6.
[15] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 225، ح 8.
[16] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 179، ح 1.
[17] - رجال البرقی، ص 62
[18] - طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج 9، ص 123، ح 265.
[19] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 215.
[20] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 381، ح 9.
[21] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 220.
[22] - رعد: 21.
[23] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 358، ح 17.
[24] - کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 7، ص 55، ح 10.
[25] - عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیرالعیاشی، ج 1، ص 132.
[26] - کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی، ص 367.
[27] - ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 279.
[28] - سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 3، ص 239.
[29] - رجال الشیخ الطوسی، ص 327؛ رجال الربرقی، ص 62.
[30] - رجال الکشی، ص 75.
[31] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 199.
[32] - همان
[33] - همان ص 200.
[34] - همان، ص 202.
[35] - همان، ص 205.
[36] - همان، ص 210.
[37] - همان.
[38] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 346، ح 3.
[39] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 218.
[40] - رجال الشیخ الطوسی، ص 327.
[41] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 221.
[42] - همان، ص 224. نام این راوی در کتابهای روایی و رجالی ثبت نشده است.
[43] - حسّون، محمد، أعلام النساء المؤمنات، ص 482.
[44] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 226.
[45] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 229؛ رجال البرقی، ص 62.
[46] - خویى، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج 24، ص 230؛ رجال الشیخ الطوسی، ص 327.