حق بودن گفتار و کردار و تقریر معصوم
علیه السلام
پیامبر و امام به عصمت شناخته می شوند. با عصمت است که مردم
پذیرای سخن آنان و هدایت شان می شوند.
معصوم بودن پیامبر و امام جزو لاینفک اعتقادات علمای اسلام
است و خدشه وارد کردن در خصوص این جایگاه خود گناهی بزرگ محسوب می شود.
وقتی می گوییم کسی معصوم است به این معنا است که تمام گفتار
و کردار او «حق» است و هرگز از روی هوی و هوس کاری انجام نمی دهد.
وقتی کسی معصوم شد اعتراض در کار و گفتار او ممنوع خواهد
بود.
این ممنوعیت از ناحیه خدای عز وجلّ است چنانچه بر این نکته
آیه شریفه دلالت دارد:
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ
وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ
یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً[1].
ترجمه:
و هنگامى که خدا و رسولش درباره امرى از امور مؤمنان فرمانى
صادر کردند، هیچ مرد و زن مؤمنى در کارشان اختیارى ندارند و آنان را نرسد که آنچه
خود مى خواند برگزینند. و هر کس خدا و رسول او را نافرمانى کند قطعاً به گونه اى
آشکار گمراه گشته است.
این آیه اگرچه درباره داستان ازدواج رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
با همسر پسر خواندهاش زید می باشد ولی عمومیت
دارد و یک قضیه کلی یعنی باطل بودن اعتراض بر فرمان پیامبر را می رساند چنانچه
مفسرین یبزرگ قران همچون علامه طباطبائی قدس سره به آن اشاره دارند[2].
علاوه بر آیه یاد شده وحیانی بودن گفتار پیامبر از مسلمات
اعتقادات مسلمانان است که برآن آیه 3 و 4 سوره نجم دلالت دارد:
و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی[3].
کسی که بر معصوم علیه السلام معترض باشد اعتراض
اواز دوحال خارج نیست:
1- به مقام معصوم علم و آگاهی ندارد؛
2- می داند که پیامبر و امام معصوم
هستند.
تحلیل این دوحال:
-
در صورت اول چنین شخصی حق اعتراض و نقد معصوم را ندارد چرا که درباره شخصیت وی
هیچ معرفتی ندارد. در صورتی انسان می تواند نقد طرف مقابل را بکند که بر هندسه
فکری او اشراف داشته باشد. چنین شخص جاهلی نقد و اعتراضش خود بی ادبی و جسارت به
مقام عالم است.
-
در صورت دوم که شخص به عصمت پیامبر و
امام آگاه است، اعتراضش مسموع نخواهد بود چرا که اعتراض او اعتراض بر خود حق است.
مگر حق قابل نقد شدن است؟!
نقد گفتار حسن فریدون(روحانی)
جای تاسف است که شخصیت اول اجرایی
کشور در یک نطق، نقد بر امام دوازدهم و پیامبر را جایز بداند و بر قضایایی
استناد کند که گوینده آن جزو مخالفین مکتب اهل البیت علیهم السلام است.
اصل از قضیه ازا ار امام صادق علیه السلام چنین نقل می کنند:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ زَیْدِ بْنِ الْجَهْمِ
الْهِلَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام. قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:
لَمَّا نَزَلَتْ وَلَایَةُ عَلِیِّ
بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام. وَ کَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص.
سَلِّمُوا عَلَی عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فَکَانَ مِمَّا أَکَّدَ
اللَّهُ عَلَیْهِمَا فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ یَا زَیْدُ! قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص.
لَهُمَا:
قُومَا فَسَلِّمَا
عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ، فَقَالَا: أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ
رَسُولِهِ؟ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ ص: مِنَ اللَّهِ
وَ مِنْ رَسُولِهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْقُضُوا
الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا
إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ...[4]
ترجمه:
زید بن جهم هلالی
گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام میفرمود:
وقتی ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شد و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله
فرمود: به علی به عنوان «امیرالمؤمنان» سلام کنید . ای زید! آنچه خداوند در آن روز
به آن دو تأکید کرد، این سخن رسول خدا بود که: برخیزید و به او به عنوان
امیرمؤمنان سلام دهید، آن دو گفتند:ای رسول خدا، آیا این از سوی خداوند است یا از
سوی رسولش؟
رسول خدا به آن دو
فرمود:
از خدا و رسول اوست، پس خداوند این
آیه را نازل کرد: «و سوگندها را پس از محکم کردنش که خدا را ضامن آن کرده اید
مشکنید، زیرا خدا میداند چه میکنید».
چند سؤال:
اینجا جای سؤال است از آقای حسن فریدون(روحانی) که پیشوا و اسوه شما در زندگی
کیست؟
شما در مسیر سیاسی خود با چه تفکری دم خور هستید ؟
با تفکر کسی که در غدیر خود بعد از اعلان وصایت و خلافت و امامت امیر المؤمنین
علیه السلام اعتراض می کند و می گوید:
آنچه گفتی خودت گفتی یا از جانب خدا گفتی؟
چنین شخصی جسورانه این اعتراض را به پیامبر خدا می کند و نمی فهمد که خدا
درباره پیامبرش فرموده:
لا ینطق عن الهوی ان هو وحی الا یوحی.
آقای روحانی شما پیرو چنین شخصیتی هستید؟ اگر آری فعلی الاسلام السلام اذ بلیت
الامة بمثلک!
آقای روحانی! امام دوازدهم حجت خدا بر روی زمین است. حجت خداگفتار و فعل و
تقریرش حق است. وقتی تمام شئون وجوی امام حق باشد چطور می توانید بر او نقد وارد
کنید؟ مگر به حق هم می شود نقد وارد کرد؟!
یک تحلیل:
به نظر می رسد بیان چنین مطالب باطلی جنبه سیاسی داشته باشد که ظریفانه و
همراه با مغلطه توسط روحانی مطرح شده است و آن عبارت است از:
به راه انداختن سیل انتقاد بر ولی فقیه.
وقتی امام دوازدهم قابل نقد شود قطعا می توان نائب عام اورا که عصمت ندارد،
نقد کرد؟!
با اینکه رهبران عظیم الشأن انقلاب خود معتقد به نقدشان بوده و هستند.
جا دارد علمای امت اسلامی خصوصا مراجع
عظام در خصوص سخنان این شیخ جسور و بی ادب موضع گیری نمایند!
خادم اسلام و
مسلمین محمد علی فتحی
[2] - ترجمه المیزان: ج16، ص: 481 و 482
[4] - اصول کافی جلد ۲، انتشارات قائم آل محمد، چهارم، ۱۳۸۷،
حدیث شماره ۷۶۰