محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

سؤال:

کسی که قسم یا نذر خود را شکسته آیا کفاره باید بدهد؟

جواب:

علاوه بر استغفار به خاطر شکست قسم و نذر باید کفاره دهد و کفاره آن اطعام یا لباس پوشاندن به ده فقیر است و اگر اینها برایش مقدور نباشد باید سه روز پیاپی روزه بگیرد.


 

مقام معظم رهبری مد ظله:

دعوت جوانهای ما به علوم عقلی، بسیار مهم است؛ توجّهِ حوزه‌ها به علوم عقلی و بخصوص فلسفه، خیلی مهم است. بعضی از آقایانِ بزرگوار و محترمی که خیلی مورد تکریم و احترام ما هستند، اشکال داشتند به اینکه درسهای فلسفه و عرفان و این حرفها در قم زیاد شده؛ بنده به آن آقایان گفتم که اگر چنانچه فلسفه را شما از قم بردارید، کسانی در جاهای دیگر، متصدّیِ تبیین فلسفه و تدریس فلسفه میشوند که اهلیّت و صلاحیّت این کار را ندارند؛ کمااینکه الان می‌بینیم بعضی از افرادی که در غیر قم به‌عنوان فلسفه‌دان شناخته میشوند و مطرح میشوند، اطّلاعاتشان از فلسفه سطحی است؛ نه اینکه اطّلاع ندارند امّا اطّلاعاتشان عمیق نیست، سطحی است؛ یک چیزی خوانده‌اند و یک اصطلاحی را بر زبان جاری میکنند؛ خب این خوب نیست؛ خوب است که در خود قم باشد، در حوزه‌ی علمیّه باشد. تهران هم همین‌جور؛ حوزه‌ی علمیّه‌‌ی تهران هم که یک روزی مرکز علوم عقلی بوده، امروز اگر چنانچه تدریس فلسفه و تدریس علوم عقلی در آن رواج پیدا بکند، این به ‌نظر ما یک چیز بسیار خوب و مفیدی خواهد بود ان‌شاءالله.


بیانات در دیدار دست‌اندرکاران همایش ملی حکیم طهران (مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی)/ ۱۳۹۷/۰۲/۰۳

دریای فضائلت ندارد دفتر

بیچاره منی که فضل تو بشمارم

  امام خامنه ای مد ظله:

مراقب باشیم دچار سطحیگری و ظاهرگرائی نشویم، دچار تحجر نشویم - این یک طرف قضیه است - دچار سکولاریسمِ پنهان هم نشویم. گاهی اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینی است؛ حرف، حرف دینی است؛ شعار، شعار دینی است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائی دین از زندگی است؛ آنچه که بر زبان جاری میشود، در برنامهریزیها و در عمل دخالتی ندارد. ادعا میکنیم، حرف می زنیم، شعار می دهیم؛ اما وقتی پای عمل به میان میآید، از آنچه که شعار دادیم، خبری نیست.


پی نوشت:

بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی/۱۳۹۱/۰۷/۲۳

کشاندن مراکز خرید و تفریح به شهرهای مذهبیی مثل مشهد و قم و شیراز و... اگرچه به نظر می رسد به خاطر کثرت زائر و خریدار در این مناطق است ولی ممکن است زوایای پنهانی داشته باشد.
تصور کنید زائرانی که خالصانه به قصد زیارت و مناجات با خدا در حرم های امن خاندان عصمت می روند ، یکدفعه با حجم عظیم مرکز خرید و تفریح در حاشه و یا متن شهر مواجه شوند.
اتفاقی که می افتد این است که به صورت نرم و آهسته جریان زیارت، "اول به تفریح و خرید و بعد زیارت" تبدیل می شود.
وقتی نیت و قصد زائر انحراف یابد آنان که با مذهبی بودن مردم و فکر ایمانی مشکل دارند به زودی به آرزوی خود می رسند.
بعد از این اتفاق کم کم قداست این شهرها و حرمت آنها از بین می رود چنانچه بارها این موضوع در مشهد مقدس با گرفتن کنسرت و پارتی مختلط و کشف حجاب و شعار علیه آموزه های اسلامی به وجود آمد.
شاید تصور شود که من بد بینانه به قضیه می نگرم ولی لازمه زندگی هوشمندانه توجه همه احتمالات و جوانب است.
اگر این قضیه واقعیت داشته باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ وظیفه چیست؟
کشور قم!؟
طرح کشور کردن شهر مقدس قم و واتیکانی کردن آن، بدون توجه به آموزه های اصیل اسلامی، تاریخ قم و قمیین، نظریه ولایت فقیه، نظام اسلامی مهدی باور، مهدویت و... یک تفکر انحرافی است و به نظر می رسد با دیدگاه اول درباره کشاندن مراکز تفریحی و خرید به سمت شهر های زیارتی، هم خوانی دارد.
لازمه واتیکانی کردن قم این است که:
۱. این شهر تبدیل به کشور مستقل شود و فقط مردان در آنجا حضور داشته باشند چنانچه در واتیکان مرسوم است.
۲. استقلال صد درصدی داشته باشد و این یعنی اینکه در معارض یا مقابل با کشور ایران قرار گیرد و ایران اسلامی تجزیه از درون شود.
۳. رهبر جدا داشته باشد و این یعنی فردی غیر از رهبری مقتدر و انقلابی ایران اسلامی باشد و این با خون دل خوردن های امام راحل و خون شهدا که برای حفط "اصل ولایت فقیه" بوده سازگاری ندارد. شاید کسی بگوید که رهبر فعلی ایران رهبر کشور قم شود و این یعنی محدود کردن قدرت ولی فقیه که با اصل ولایت همخوانی ندارد.
می طلبد در خصوص دو هشدار یاد شده مراجع عظام و ملت انقلابی ایران، دقت و اقدام لازم را مبذول دارند.
محمد علی فتحی

یکی از چیزهایی که برای دوام زندگی زناشویی مرد و زن به آن نیاز دارند اظهار محبتی است که از طرف هر کدام از آنها به یکدیگر منتقل می شود.

این اظهار محبت ممکن است به شیوه های مختلف زبانی، لمسی ، و... باشد.

اگر کسی نسبت به همسرش محبت  نداشته باشد به یک نوع بیماری که مثل موریانه هست و ریشه درخت زندگی را از ته می خورد مبتلا شده است و آن موریانه «بد بینی» است.

وقتی زن و مرد از طرف عشق خود محبت نبینند و صرفا زندگی آنها تبدیل به کامجویی تکراری جنسی گردد بزودی آن دو به هم بد بین شده و احساس خواهند کرد که همسرش او را دوست ندارد و  دوستی او فقط برای ارضای شهوت بوده است. طبیعی است در این موقع زندگی روح نخواهد داشت و مرگ به سراغ عشق خواهد آمد.

بیشتر جدایی ها ناشی از همین قضیه است و نیز بیشتر «قتل های غیرتی» که مرد یا زن به خاطر اینکه دوست ندارند همسرشان با کس دیگری آشنا شده باشد و یا به غیر او دل ببندد ناشی از همین بد بینی است. همان بد بینیی که اگر زن و شوهر به هم محبت صادقانه و بی غل و غش می کردند هرگز به وقوع نمی پیوست.

به این روایت توجه کنید:

 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

 قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً[1]

حدیثی که عربی آن را خواندید مرحوم کلینی محدث بزرگ شیعه در کتاب کافی خود از رسول خدا نقل کرده است.

ترجمه حدیث:

امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

سخن مرد به زنش مبنی بر اینکه «دوستت دارم » هرگز از دلش بیرون نمی رود.

توجه:

دقت کنید که منظور از (دوستت دارم)گفتن جمله ای است که از ته دل و از روی راستی باشد.

شاید کسی بگوید  بارها این جمله را نسبت عشقم می گویم ولی احساس عشق ماندگار را در دلم نسبت به همسرم ندارم؟!

در جواب باید گفت که :

احتمالا (دوستت دارم)همراه با نیت پاک و عشق راستین نبوده و صرفا به خاطر جلب محبت موقت از زبان رانده شده است و الا از قدیم گفته اند:

هرچه از دل برآید بر دل نشیند  

غافل از این نکته نباشیم که حتی الکی گفتن جمله (دوستت دارم) تاثیر خود را می گذارد ولی اگر از روی صدق گفته شود محشری بپا می شود.

 



[1] - الکافی، ج‏5، ص: 57


 شهادت حضرت باب الحوائج امام موسی الکاظم علیه السلام را تسلیت می گوییم.

امام کاظم علیه السلام: 

اسْتَحْیُوا مِنَ اللّه ِ فى سَرائِرِکُمْ 

کَما تَسْتَحْیُونَ مِنَ النّاسِ فى عَلانِیَتِکُمْ. 


امام کاظم علیه السلام فرمود: 

در پنهان هایتان از خداوند شرم کنید، همچنان که در آشکارِ خود از مردم خجالت مى کشید. 

 تحف العقول، ص ۳۹۴

نرم افزار اندرویدی دانستنی های امام  کاظم علیه السلام را دانلود کنید


 

طب  اسلامی داریم، نداریم؟!

 

وقتی می گوییم اسلام پاسخگوی همه مسائل مربوط به انسان بلکه عالم هستی است، گزافه نگفته ایم.

در قرآن کریم می خوانیم:

 

«وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْء[1]».

و ما بر تو این کتاب (قرآن عظیم) را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند

 

«مَّا فَرَّ‌طْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْء[2]»

ما در کتاب (آفرینش، بیان) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم.

 

این آیات به صراحت به جامعیت اسلام و اینکه می تواند پاسخگوی همه نیازهای بشری باشد اشاره می کند.

در این بین «طب» مستثنی نیست.

حجم عظیم روایات پزشکی که در زمینه پیشگیری از بیماری، سلامتی، و حتی درمان در جوامع حدیثی شیعه و سنی، نشان از اهتمام دین اسلام و رهبران آن بر «طب»  دارد.

اگر قید «اسلامی» را بر «طب»  بزنیم هیچ اتفاق خاصی علیه اسلام نخواهد افتاد چرا که این قید ، قید حقیقی «طب»  است.

دلیل اینکه برخی از اسلام شناسان با طب اسلامی مخالفت دارند و حتی منکر آن هستندشاید به چند علت باشد:

-         نبود آگاهی کافی در این زمینه .

-          ملاحظاتی در چنین اظهار نظرهایی دارند.

 از جمله این ملاحظات جلوگیری از حجم عظیم مدعیان آگاه به «طب اسلامی» است.

قطعا ما متخصصین و مجتهدینی در زمینه «طب اسلامی» داریم. ولی برخی از طلاب که تخصص کافی برای طبابت ندارند و صرفا با خواندن یک جزوه و یا یک کتاب، ادعای طبابت می کنند، مردم را به خاطر نسخه های نادرست، نسبت به دین اسلام و «طب اسلامی» بدبین کرده اند. حتی برخی از این آقایان، ادعای بنیانگذاری «طب متعالیه» را دارند. طبی که به زعم مدعی اش، تلفیقی از طب هندی، چینی، یونانی، سنتی، اسلامی، طلسمات، جن گیری و ماوراء طبیعه است و این درحالی است که این تلفیقات را بزرگانی مثل ابن سینا رحمه الله انجام داده اند ولی ادعای بنیانگذاری طب متعالیه را هرگز نکرده اند.

وجود «غیر متخصص» در حیطه «طب اسلامی» باعث شده برخی مراجع، موضع علیه طب اسلامی بگیرند و کلا آن را منکر شوند.

 به نظر نگارنده، باید جانب انصاف در خصوص طب اسلامی رعایت شود. برای این کار چند پیشنهاد تقدیم می گردد:

1-      روایت مربوط به طب بعد از جمع آوری پالایش رجالی و فقه الحدیثی شود.

2-      طب جدید به کمک تایید این دسته روایات بیاید.

3-      حوزه علمیه و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، در راستای تبیین و ترویج «طب اسلامی» همکاری نمایند.

4-      برای دانش پژوهان «طب اسلامی» مدرک رسمی برای طبابت صادر شود.

نکته:

شاید یکی از دلایلی که علیه «طب اسلامی» از ناحیه غیر حوزویان موضع گرفته می شود دو چیز عمده باشد:

1-      کسادی بازار دارو برای دلالان دارو و سازندگان آنها. چون طب اسلامی بر استفاده از داروهای گیاهی و دعا تاکید دارد اما طب مدرن بر داروهای شیمیایی تاکید دارد. وقتی مردم به سمت داروهای گیاهی بروند خود به خود تولیدی های داروها تعطیل خواهدشد.

2-      کسادی کار پزشکان

فرایند درمان در «طب اسلامی» ، جامع نگری است ولی طب مدرن جزئی نگر است و این در حالی است که بیماری همه وجود شخص را تحت الشعاع قرار می دهد.

طبیب اسلامی علاوه بر تجویز دارو از دعا و مناجات و ذکر نیز برای بهبود بیماری بهره می گیرد ولی پزشکی اکادمیک، غالبا دارو تجویز می کند و دیگر هیچ.

طبیعی است با روی کار آمدن طب اسلامی بسیاری از پزشکان از روند درمان ناراضی خواهند بود.

خادم اسلام و مسلمین محمد علی فتحی

باسمه تعالی

سریال پایتخت از همان ابتدا با بعضی ساختار شکنی‌ها و گاه حرف‌هایی نو توانست جمع زیادی از مخاطبان را به سوی خود جذب کند. بخشی از این مسئله را باید در یافتن سوژه‌های عمومی و در عین حال جذاب برای مخاطب جست و بخش دیگر آن را در کارگردانی، بازیگردانی و حضور عواملی که ایده و سلیقه‌ای نسبتاً نو را به کار بستند.

در قسمت‌ها ابتدایی، این عوامل بودند که مخاطب را به دنبال خود می‌کشیدند اما از یک جایی به بعد این مخاطب بود که تقاضای دیدن قسمت‌های جدید این سریال پرطرفدار را داشت. از همین رو با تمام مشکلات مالیِ شبکه‌ها برای فیلمسازی، عوامل با یافتن سرمایه گذار و گنجاندن تبلیغات پیدا و پنهان در فیلم، به ساخت سریال ادامه دادند.

در سال‌های گذشته هم شاهد نقدهایی هرچند اندک نسبت به مسائل و مفاهیم مطرح شده در سریال در میان مخاطبان و منتقدان بودیم اما این حجم از انتقاد که امروز به سوی این فیلم سرازیر شده آن هم در تمامی سطوح، در طیف گسترده‌ای از کانال‌ها و گروه‌های متنوع شبکه‌های اجتماعی و در میان طیف‌های گوناگونی از مخاطبان جای اندکی تأمل دارد!

بعضی از نقدها با رویکرد فمینیستی، در کانال‌ها و گروه‌های مرتبط و در میان قشر به اصطلاح روشنفکرنما راجع به مسائلی مانند مطرح شدن مسئله ازدواج زودهنگام دختران، غیرت ورزی بیش از حد (!) نقی معمولی و ... و عدم اشتغال زنان که در قالب تقابل «هما» ی قسمت‌های چهارم و پنجم در مسئله اشتغال و خانه داری مطرح می‌شود؛ به عنوان مثال بازنمایی زنی مانند هما که بعد از تصادف و مرگ کودک خود دچار افسردگی و خانه نشینی شده را (از زبان این دست منتقدان بخوانید خانه نشین کردن زنان شاغل!) نوعی عقبگرد و تحجر می‌خوانند و سؤال‌هایی از این دست در ذهن مخاطب می‌کارند که چه شده هما در این دو قسمت این همه تفاوت دارد؟! چرا زنی که مستقل (!) بود الان خانه نشین شده و زیر بیرق قیمومیت همسر (!) باید زندگی کند؟!

از سویی در جمع‌های مذهبی بعضی شوخی‌های درج شده در فیلم، وجود بعضی کاراکترها مانند «بهتاش» – که قرار است نقش منفی فیلم و نمادی از جوان طغیانگر و کمتر مسئولیت پذیر را ایفا کند – و ... مایه تخریب این سریال محبوب در میان پیکره اصلی جامعه شده است.

به این اضافه کنید تخریب این فیلم به خاطر اشتباهاتی نظیر به کارگیری عواملی از شبکه «جم» در این سریال در میان قشر انقلابی و دلسوز را و مسائلی از این دست که نشان از هجمه گسترده نسبت به این سریال دارند.

نیک می دانیم نقد نهایی یک اثر پیش از اتمام آن نه عقلانی است و نه با قواعد اخلاق و تخصص می‌خواند. گرچه می‌توان وجود یا عدم بعضی مسائلِ مخل یا ضروری و یا حضور بعضی ضعف‌ها را می‌توان به عنوان نقدی که تا اینجای کار وجود دارد ذکر نمود و اگر با دیده انصاف بنگریم کمتر اثری را می‌توان که از خطا و ضعف مصون باشد.

جای یک سؤال اینجا خالی است؛ چرا این حجم از نقدها و تخریب‌ها پس از شروع این قسمت از سریال پایتخت سراغش آمد؟ مگر بسیاری از این انتقادها پیش از این نیز بر این سریال وارد نبود؟! چرا تا سازمان اوج حامی مالی این فیلم و امثال آن شد، این سریال و فیلم‌هایی که امثال سازمان اوج حامی آن هستند در نظر بسیاری از افراد قلم به دست این همه بد و زشت و زننده شد؟! چرا...؟ و خیلی چراهای دیگر.

باید گفت تخریب یک اثر و نقدهایی که بیشتر رویکردی تخریبی دارند، آن هم پیش از پایان یافتن، نشان از تخریبی عمدی یا شبه عمد دارد. بیش از همه سازمان اوج و بواسطه آن ورود سپاه به حوزه مسائل فرهنگی و هنری ازجمله تولید فیلم و سریال را نشانه رفته است. این مسئله را به شکلی پررنگ در کانال‌هایی که ارتباط بیشتری با جریان‌های مخالف انقلاب دارند می‌توان یافت و باید از مخاطبان و منتقدان منصف دعوت کرد در این دور باطلی که هدف آن تخریب نهادها و دستگاه‌های انقلابی و دلسرد کردن آنها از ورود به عرصه‌های هنری است قرار نگیرند.

گرچه نگارنده نیز نقدهایی که در برخی موارد جدی است به این اثر تا اینجای کار و برخی آثار مورد حمایت سازمان اوج و سازمان‌های مشابه دارد و معتقد است این سازمان‌ها باید بازنگری جدی نسبت به محصولاتی که حمایت می‌کنند داشته باشند، اما قواعد نقد حرفه‌ای به ما می‌گوید در نقد بسیاری از مسائل موجود در کارهایی که به صورت سری ساخته می‌شوند و حالتی سریالی دارند بهتر است اجازه دهیم کار به سرانجام برسد، بعد با ادله و قواعد علمی به نقد منصفانه آن بنشینیم.

بسیاری از این نقدهایی که اکنون به نظر می‌رسد وجود داشته باشد اگر در آن زمان هم موجود یا حتی پررنگ‌تر بود باز می‌توان به شکلی زیباتر و لحنی دلسوزانه‌تر در اختیار جوانان دلسوز و بعضاً تازه کار این سازمان‌ها قرار گیرد تا این نیروهای خودی در ادامه راه با تجربه و دانش بیشتر و بهتری گامی را که در این مسیر پرخطر نهانده اند استوار کنند و با قدرت بیشتری راه را ادامه دهند.

از نظر نگارنده نقد این مطلب به معنای تطهیر فیلم از اشتباه و خطا نیست.

به قلم: 

- حجت الاسلام و المسلمین علی قهرمانی

-  رئیس مؤسسه ندای فطرت

- منتقد رسانه و عرفانهای نو ظهور

- نظریه پرداز و محقق سبک زندگی