محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی

پایگاه خبری رسانه حاج فتحی، پاسخ به مسائل شرعی، مشاوره، استخاره

محمد علی فتحی
طبقه بندی موضوعی
پاسخ های استاد

ریّان بن شبیب‏ گوید:

 در اوّلین روز محرّم بخدمت امام رضا علیه السّلام رسیدم، حضرت فرمودند:

 

 آیا روزه هستى؟ عرض کردم: خیر، فرمود:

 

 امروز، روزى است که زکریّا علیه السّلام پروردگارش را خواند و گفت: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» (پروردگارا! فرزندى پاک به من مرحمت فرما، همانا تو دعاى بندگان را میشنوى- آل عمران: 38) و خداوند دعاى او را مستجاب کرد و به ملائکه دستور داد که به زکریّا- که در محراب در حال نماز بود- بگویند که خدا به تو یحیى را مژده مى‏دهد، پس هر کس این روز را روزه بدارد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب مى‏کند.

سپس فرمود:

اى ابن شبیب‏! محرّم ماهى است که اهل جاهلیّت به احترام آن، ظلم و جنگ را حرام کرده بودند ولى این امّت، احترام آن و احترام پیغمبر خود را حفظ نکردند، در این ماه اولاد او را کشتند و زنانش را اسیر کردند و وسائلش را غارت نمودند، خداوند هرگز این کارشان را نبخشد!

 اى ابن شبیب! اگر میخواهى گریه کنى، بر حسین بن علىّ ابن ابی طالب علیهما السّلام گریه کن، زیرا او را همچون گوسفند ذبح کردند و از بستگانش، هیجده نفر به همراهش شهید شدند که در روى زمین نظیر نداشتند، آسمانهاى هفتگانه و زمین‏ها بخاطر شهادتش گریستند، و چهار هزار فرشته براى یارى او به زمین آمدند، ولى تقدیر الهى نبود، و آنها تا قیام قائم علیه السّلام در نزد قبرش با حال نزار و ژولیده باقى هستند و از یاوران قائم علیه السّلام هستند و شعارشان‏ «یا لثارات الحسین» است.

 اى ابن شبیب! پدرم از پدرش از جدّش علیهم السّلام به من خبر داد که: وقتى جدّم حسین- صلوات اللَّه علیه- شهید شد، از آسمان خون و خاک قرمز بارید. اى ابن شبیب! اگر به گونه‏اى بر حسین گریه کنى که اشکهایت بر گونه‏هایت جارى شود، خداوند هر گناهى که مرتکب شده باشى- چه کوچک، چه بزرگ، چه کم و چه زیاد- خواهد بخشید.

 اى ابن شبیب! اگر دوست دارى پاک و بدون گناه به ملاقات خدا بروى، به زیارت‏ حسین برو، اى ابن شبیب! اگر دوست دارى با پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله در غرفه‏هاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسین را لعنت کن.

اى ابن شبیب! اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب کسانى که همراه حسین بن علىّ علیهما السّلام شهید شدند داشته باشى، هر گاه بیاد او افتادى بگو: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» (اى کاش با آنان مى‏بودم و به فوز عظیم میرسیدم).

 

اى ابن شبیب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگین و در خوشحالى ما، خوشحال باش، و بر تو باد به ولایت ما، زیرا اگر کسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قیامت او را با آن سنگ محشور خواهد کرد[1].

 

پی نوشت:

 


[1] - عیون أخبار الرضا ع-ترجمه غفارى و مستفید، ج‏1، ص: 606

هنگامی که مردم شام درجنگ صفین قرآنها را بر نیزه ها زدند و جنگجویان را به حکم‌قرآن دعوت نمودند علی (ع) فرمود:

ای بندگان خدا من سزاوارترین کسی هستم که کتاب خدا را پذیرفته ام اما معاویه، عمرو بن عاص، ابن ابی معیط، حبیب بن مسلمه و ابن ابی سرح، اینان نه اهل دیانت اند و نه به قرآن اعتقادی دارند من آنها را بهتر از شما می شناسم در وقت کودکیشان با آنها بوده ام و پس از آنکه به حد مردی رسیدند باز یا آنها بوده ام در هنگام کودکی و مردی بدترین بودند.

این سخن، (دعوت او به حکم قرآن) سخن حقی است که از آن اراده باطل و ناروا شده، بخدا قسم اینان قرآن رابلند نکرده اند اینان قرآن را نمی شناسند و بدان عمل نمی کنند و اینکه می بینید که قرآنها را بر سر نیزه ها کرده اند جز مکر و حیله چیز دیگری نیست[1].

 

نکته:

از این فرمایش حضرت استفاده می شود که شخصیت فرد در دوران کودکی و جوانی به هر صورت شکل گیرد، در ادامه حیات و زندگی آن شخصیت خود را نشان می دهد.

حرکت به سمت حق در دوران کودکی و جوانی نکته کلیدی شخصیت حق گرا ساز است.

 

پی نوشت:

[1] - ترجمه الغدیر،ج۳،صفحه ۲۳۶

 

 

لطفا برایمان از زندگی سعادتمند بنویسید.

جمله بالا دغدغه یکی از دوستان در نحوه زندگی کردن است که نشان می دهد انسانی آینده نگر و دلسوز برای خود و دیگران است.

بحث درباره خوشبختی فرصت زیادی را می طلبد تا در باره آن حق مطلب ادا شود.

ولی به اجمال برخی از راه های احساس خوشبختی  و رضایت از زندگی را می نویسیم:

1- همیشه به خاطر داشته باشید که در هر حال یک پشتیبان در تمام ناکامی ها دارید و او خدای مهربان است که نزدیکترین ،مهربانترین، و دلسوزترین فرد برای انسان است. او خواسته بندگانش را می داند و خواسته ای آنان را جواب می دهد. باوجود چنین کسی و نزدیک شدن به او موانع سعادت برطرف خواهد شد.

2- عبادات خود را سر وقت انجام دهید مخصوصا نماز را در وعده  های خاص خود اقامه کنید. شما با نماز رشته اتصال خود با خدایی که خوشبختی ها را تقسیم می کند را محکم می کنید به علاوه بزرگترین دشمن خود را که هر لحظه ای مانع خوشی است یعنی شیطان را دور می کنید.

3- عادت کنید در هنگام بروز مشکلات یک جایی را برای گریه انتخاب کنید. تعجب نکنید! گریه باعث تسکین آلام قلب و مایه آرامش است و وقتی روح خود را از نگرانیها وآشوبها تخلیه کردید راحت تر می توانید مشکلات پیش آمده را مدیریت کنید.

4- سعی کنید همیشه با دیگران متواضعانه برخورد کنید و فکر کنید که شما از او گناهکارترید تا بتوانید راحت تر ارتباط صمیمی ایجاد کنید.

5- در زندگی هدف داشته باشید برای این کار آنچه در طی روز انجام می دهید را برای خدا نیت کنید در این صورت با خدایی که تجارت کرده اید که کمترین سود حاصل از این تجارت آرامش روحی در دنیا است زیرا وقتی بدانید که کار های انجام شد ه در پیش خد ا محفوظ است از کار کردن اگر چه طاقت فرسا باشد لذت خواهید برد.

6- خود را درگیر تجملات  و خوشیهای دروغین و گذرای دنیا نکنید. اگر بدانید که با تقویت روح چه چیزهایی از عوالم ملکوت می بینید دیگر دنیا را طلاق خواهید داد. توجه داشته باشید که هر اندازه تعلق قلب و دل و جانتان به دنیا بیشتر شود به همان اندازه غصه شما بیشتر می شود چون انسان از دنیا سیر نمی شود و هر آنی دنبال چیز جدید است و اصلا به خودش و اینکه لذت می برد یا نه فکر نمی کند.

7-با مومنان نشست و بر خواست داشته باشید مومن به دلیل آزار نرساندن به انسان و نیز  روحیه لطیف خود انرژی مثبت زندگی و لبخند و خوشی را به شما انتقال خواهد داد. لذا از انسانهایی که با خود درگیرند و خدا را کنار گذاشته اند دوری کنید زیرا آنان نه تنها مشکل حل نمی کنند بلکه مشکل آفرین هستند.

8- سفرهای خود را به اماکن متبرکه و سیاحتی سالم  تقویت کنید. در این سفرها بسیاری از مشکلات روحی که خود از وجود آنها بی خبریم حل خواهد شد که تبعا در نگرش به زندگی و اداره آن تأثیر خواهد گذاشت.

9- نظم و انضباط را در هر حال فراموش نکنید . بی نظمی سبب تشویش خاطر است که احساس پوچی و نارضایتی را به خاطر نرسیدن سریع به خواسته ها و نیازها در پی خواهد داشت.

10-عادت کنید اوقاتی را برای مطالعه و نوشتن سپری کنید. پیشنهاد می کنم حدیث بخوانید که  مطالب سودمندی را درآن خواهید یافت که دیدتان را به همه چیز تغییر می دهد.

11- هنگام بروز هر ناراحتی  فکر کنید و علت ایجاد کننده آنرا بیابید وتصمیم بگیرید که دیگر آنرا تکرار نکنید.

12- گاهی موقع لازم است  دم بدم گذشت داشته باشید اگر کسی با شما قهر کرد شما آشتی را شروع کنید زیرا در حالت قهر ماندن جز خورد کردن روحیه دو طرف چیز دیگری به همراه ندارد.

  و سخن نهایی اینکه به قول حافظ رحمه الله:

     آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است                بادوستان مروّت با دشمنان مدارا

خادم اسلام و مسلمین محمد علی فتحی

 

کلمه تجمل که یک واژه عربی است به معنی« جمال دادن» و «خود را زیبا نمودن» و به تعبیر ساده تر«آراستن» است.

در دین اسلام که مظهر زیبایی است سفارش زیادی برای «آراستن» و به «خود پرداختن» شده است. مرحوم کلینی از محدثان بزرگ شیعی، در کتاب« فروع کافی» باب مخصوصی را به نام «باب الزی والتجمل» اختصاص داده است که روایات مربوط به آراستگی ظاهری را در لباس،بدن، خانه و...مطرح کرده است.

 

 

در جامعه امروز ما، از این کلمه بیشتر بار منفی آنرا می فهمند.

وقتی می گویند فلانی «تجملاتی» است با این کار، از طرف خورده می گیرند.

 

واقعیت تجمل چیست؟

 

تجمل به معنای آراستگی جسم  و خانه و...اگر در حد اصراف و خروج از عرف متدینین باشد عیب است. کسانی که به دنبال جمع آوری بهترین اشیاء برای خود هستند و در این راه از هیچ گونه خرجی ابایی ندارند دچار افراط شده اند که مذموم است.

 

افراط در تجمل لذت احساس زیبایی را  کم می کند و شخص را به خاطر افراط در دام خواسته های نفس می اندازد.

 

کسی که به اصطلاح عامیانه «هشتش گرو نهشه» اگر به دنبال ساختن خانه ای اشرافی برای خود باشد در طوفان فقر و نداری، تا ابد خواهد ماند.

 

چرا نباید خانه ای مجلل داشته باشم؟

 

داشتن خانه ای که مایه آرامش روحی اعضای خانه باشد نه تنها عیب نیست بلکه لازم است ولی آیا با افراط در این کار به آرامش می رسیم؟

 

واقعیت این است که تجملات افراطی روحیه دنیا خواهی ودنیا طلبی را افزون می کند و انسان را از اینکه برای آخرت خود ذخیره ای فراهم کند منع  می کند. انسان تجملاتی فرصتها و انرژی خود را صرف جمع کردن همه زرق و برقها می کند ودیگر وقتی برای مناجات و نیایش و توجه به خدا و آخرت نمی کند.

 

 

تجمل در لباس

 

در برخی روایات از تجمل در لباس تمجید شده است  و هر خرجی برای آنرا اسراف نمی دانند. البته این بدان معنا نیست که ما از حد اعتدال خارج شویم.

 

بهتر است برای هر فصلی و برای هر مناسبتی لباس مخصوص به اندازه دو و یا سه دست داشته باشیم.

 

مومن  لباس نیکو می پوشد و با همه نداریش به دیگران فقر خود را آشکار نمی کند تا مبادا عزت و شوکت او محدود گردد و مورد طعنه دیگران قرار گیرد.

 

قال الله تعالی:

و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا[1].

ترجمه: و یاد آر روزی را که کافر گوید: ای کاش خاک می بودم.

یک از نامهای قیامت «یوم الحسرة» هست یعنی روزی که همه در آن حسرت می خورند.

مؤمن حسرت این رامی خورد که چرا بیشتر به عبادت و بندگی خدا نپرداخته و عمل صالح بیشتری انچام نداده است و کافر حسرت این را می خورد که چرا لحظه های عمرش را بدون خدا و پشت پا زدن به همه خوبان و خوبی ها سپری کرده است.

اما طبق آیه ای که خواندید کافر آروز خواهد کرد که قبل از این روز محشر، خاک می بود!

راستی چرا او چنین درخواستی را خواهد کرد مگر خاک بودن برای او چه سودی دارد؟

مگر خاک بودن فضیلت است که او می خواهد متصف به آن شود؟

جواب این سوال را در این روایت بیابید:

عبایة بن ربعی می گوید:

 از ابن عباس پرسیدم :چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را «ابوتراب»(پدر خاک) کنیه داده است؟

ابن عباس گفت:

چون  علی علیه السلام صاحب زمین و حجت خدا بر آن و ساکنان آن می باشد که بقاء آن به علی است و آرامش زمین به علی باز می گردد.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود:

آنگاه که روز قیامت شود و کافر آنچه را که خداوند از ثواب و کرامت و مقام برای شیعیان علی علیه السلام آماده کرده را ببیند با حسرت گوید: ای کاش من نیز «تراب» ( خاک) می بودم ای کاش از شیعیان علی علیه السلام می شدم و این تفسیر سخن خداست که:

و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا[2].

با توجه به این روایت خاک بودن به معنای شیعه بودن یک فضیلت است که کافر از  خاک نبودن حسرت می خورد.

لطفا قبل از ملکوتی شدن خاکی شوید؟!

پی نوشت:

[1] - النبا:۴۰

[2] - بشارة المصطفی لشیعه المرتضی:ح۱۳ص۱۹)

آیا زنان می توانند به دیدار برادر دینی خود روند و با آنان دست دهند؟

نکته: این پست صرفا برای پاسخ به سؤال است و نویسنده به دنبال ترویج فرهنگ مفسده دار دست دادن با نامحرم نیست!

در پاسخ به این سؤال که عین آن را در زمان امام صادق علیه السلام از حضرت پرسیده اند، توجهتان رابه تحلیل روایت ذیل جلب می کنم:

 

سَعِیدَةُ وَ مِنَّةُ أُخْتَا مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ قَالَتَا:

 دَخَلْنَا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقُلْنَا تَعُودُ الْمَرْأَةُ أَخَاهَا قَالَ نَعَمْ قُلْنَا تُصَافِحُهُ قَالَ مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ قَالَتْ إِحْدَاهُمَا إِنَّ أُخْتِی هَذِهِ تَعُودُ إِخْوَتَهَا قَالَ إِذَا عُدْتِ إِخْوَتَکِ فَلَا تَلْبَسِی الْمُصَبَّغَةَ.[1]

ترجمه:

سعیده و منّه خواهران ابن ابی عمیر می گویند که بر محضر مبارک امام صادق علیه السلام شرفیاب شدیم و عرض کردیم:

زن می تواند برادرش را دیدار کند؟

حضرت فرمود: بله

عرض کردیم: می تواند با او دست دهد؟

فرمود: از پشت لباس می تواند.

یکی از آن دو عرض کرد: این خواهرم با برادرانش دائم دیدار می کند نظر شما چیست؟

فرمود: وقتی می خواهی برادرانت را دیدار کنی لباس رنگی نپوش.

 نکات:

1-این روایت مرفوعه است و قابل مناقشه سندی است.

2- از این روایت استفاده می شود که زنان در زمان امام این فرصت را داشتند که مسائل شرعی خود را از مرجع دینی خود یعنی امام بپرسند و این نشان می دهد برخلاف تفکر برخی بر اینکه اسلام زن را به حاشیه کشانده، اسلام به زنان آزادی  معقول را ارزانی داشته است.

3- درباره «اخ» و «اخوه» که در روایت آمده دو معنی می توان بیان کرد:

یکی برادر نسبی انسان و دیگری برادر دینی. با توجه به اینکه شرعا برادر نسبی محرم زن محسوب می شود سؤال درباره اینکه آیا با او دست بدهند یا آیا با او دیدار کنند یا نه بی مورد است. لذا به نظر می رسد در این روایت منظور برادر دینی است.

4- طبق این روایت دیدار برادر دینی و پرس و جوی احوال او ایرادی ندارد و این حکم اولی است و فرض است که از این دیدار هیچ گناه و یا معصیتی متوجه زن نیست. بله اگر زن احتمال بدهد که در این دیدار امکان افتادن در گناه و معصیت برای خود و یا برادر دینی اش و جود دارد این دیدار حرام خواهد بود.

5- اما درباره دست دادن در این روایت که امام فرمود از پشت لباس ایرادی ندارد ظاهرا ناظر به زنی است که جوان نباشد. این حکم در روایات دیگر درباره «و القواعد من النساء التی لا یرجون نکاحا[2] ....»یعنی زنانی که خانه نشین هستند و امیدی بر ازدواج(رابطه جنسی) با آنان نیست، استثنا شده است.

6- از اینکه امام فرمود دست دادن باید از پشت لباس باشد استفاده می شود که لمس دست زن بدون هیچ مانعی و حاجزی جایز نیست. طبیعی است وقتی این همه حساسیت درباره لمس وجو دارد نمی توان دست را فشار داد چرا که اثر فشار دادن دست زیادتر از لمس است.

7- روایات متعددی وجود دارد که تا انسان می تواند از ارتباط گرفتن حتی کلامی آن، با زن جوان پرهیز کند. در احوالات امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است که به زنان جوان سلام نمی دادند و علتش را خوف از وارد شدن حالتی بر قلب ایشان از صدای زن جوان، بیان می فرمودند.

کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله یُسَلِّمُ عَلَى النِّساءِ و یَرُدُّونَ عَلَیهِ السَّلامَ و کانَ امیرُالمؤمنینَ علیه السلام یُسَلِّمُ على النِّساءِ و کان یَکْرَهُ انْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ و یَقُولُ: أَخافُ انْ یُعْجِبَنى صَوْتُها فَیَدخُلَ عَلىَّ اکْثَرُ مِمّا اطْلُبُ مِنْ الأَجْرِ.[3]

رسول خدا صلى الله علیه و آله به زن‏ها سلام مى‏کرد. آنها نیز پاسخ سلامش را مى‏دادند.

امیرالمؤمنین على علیه السلام به زن‏ها سلام مى‏کرد، ولى کراهت داشت به زن‏هاى جوان سلام کند و مى‏فرمود: مى‏ترسم آهنگ صداى آنها در من اثر کند. آن وقت، زیان این کار از پاداشى که در نظر دارم، بیشتر شود.

8- نکته مه دیگری که امام در دیدار شرعی برادران دین یبه زنان گوشزد می کنند این است که از لباسهای رنگی در دیدار استفاده نکنند و این نشان تاکید امام بر نهایت تحفظ و رعایت نهایت خویشتن داری و تقوی در این دیدارها است. رنگها به دلیل اینکه مهیج هستند امکان دارد که مردان را تحریک کند و این مایه فساد برای زن و مرد شود. با توجه به این نکته می توان یک قاعده کلی را در ارتباطات اجتماعی برای زنان مطرح کرد و آن اینکه: زنان تا می توانند از لباس رنگی در دیدار با نا محرم استفاده ننمایند و علت آن واضح است که برای سلامتی و بهداشت اجتماعی ضروری است.

پی نوشت:

[1] - کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، 8جلد، دار الکتب الاسلامیه - تهران، چاپ: چهارم/ الکافى ؛ ج‏5 ؛ ص526

[2] - سوره نور:60

[3] - اصول کافى، ج 2، ص 648.

فلسفه و اسرار عمیق حج[1]!.

مراسم پرشکوه حج- همچون عبادات دیگر- داراى برکات و آثار فراوانى‏ در فرد و جامعه اسلامى است که اگر طبق برنامه صحیح انجام پذیرد و از آن بهره بردارى درستى شود مى‏تواند هر سال منشا تحول تازه‏اى در جوامع اسلامى گردد.

این مناسک بزرگ در حقیقت داراى چهار بعد است که هر یک از دیگرى ریشه‏دارتر و پر سودتر است:

1- بعد اخلاقى حج-

مهمترین فلسفه حج همان دگرگونى اخلاقى است که در انسانها به وجود مى‏آورد، مراسم" احرام" انسان را به کلى از تعینات مادى و امتیازات ظاهرى و لباسهاى رنگارنگ و زر و زیور بیرون مى‏برد، و با تحریم لذائذ و پرداختن به خودسازى که از وظائف محرم است او را از جهان ماده جدا کرده و در عالمى از نور و روحانیت و صفا فرو مى‏برد، و آنها را که در حال عادى بار سنگین امتیازات موهوم و درجه‏ها و مدالها را بر دوش خود احساس مى‏کنند یک مرتبه سبکبار و راحت و آسوده مى‏کند.

رنج در کسب و کار یکی از ناخوشایندترین حالت برای برخی مردم است. خیلی ها دوست دارند که به راحتی درآمد داشته باشند و به راحتی زندگی کنند. حتی برخی به خاطر این خواسته دست به هر کاری که منجر به درامد حلال شود نمی زنند و به خاطر رعایت شأن  و منزلت خانوادگی و اجتماعی، افت می دانند که شغلی غیر از شغل پشت میزی و دفتری انتخاب کنند.

این درحالی است که ما از لایه های این سختی اطلاع کافی نداریم. بیشتر ما به ظاهر امور توجه داریم و به باطن آنها و اینکه چرا این رنج ها برایمان اتفاق می افتد کاری نداریم.

آیا تا به این مطلب برخورد کردید که خدای مهربان به خاطر اینکه بنده اش در آلودگی گناهان و خطاهایش نیفتند سختی و رنج کار برای کسب درآمد حلال را برایش رقم می زند!؟

برخی گناهان به همین راحتی پاک نمی شوند حتی اعمالی  مثل روزه و نماز(مستحبی) و عمره نیز نمی توانند آنها را پاک کند. اما سختی کشیدن در راه خدا آنها را پاک می کند.

در این زمینه به روایتی از نبی مکرم صلی الله علیه وآله توجه بفرمائید:

إنّ من الذّنوب ذنوبا لا یکفّرها الصّلاة و لا الصّیام و لا الحجّ‏ و لا العمرة، یکفّرها الهموم فی طلب المعیشة.

بعضى گناهان هست که نماز و روزه و حج و عمره آن را محو نمى کند فقط گرفتارى در طلب معاش آن را نابود میکند[1].



[1] - نهج الفصاحه مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله، ص: 340

سؤال: 


 آیا بعد از رابطه جنسی با همسر و قبل از غسل، ادرار کردن لازم است؟


 جواب:


ادرار کردن بعد از غسل را که به آن در اصطلاح «استبراء» می گویند مستحب است و فلسفه آن در خارج شدن منی از مجاری است.

لازم به یاد آوری است که:

 اگر مردان بعد از انجام رابطه جنسی استبراء نکنند و بعد از غسل کردن چیزی از منی ، از آنان بیرون بیاید دوباره باید غسل کنند و در زنان حتی اگر استبراء نکنند و نداند آنچه بعد از غسل خارج شده منی خودش است یا مرد، غسل و اجب نیست.


سؤال:

کسی که به خاطر رنج، خودکشی کرده، چرا باید در آخرت عذاب دائمی ببیند، مگر خدا ارحم الراحمین نیست؟

 

پاسخ :

با توجه به اینکه حق حیات را احدی حتی خود انسان نمی تواند از خودش سلب کند هرگونه اقدامی علیه حیات، نکوهش شده است.

در قرآن کریم می خوانیم:

«وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إنَّ اللّه َ کانَ بِکُمْ رَحیما، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلک عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا[1]».


و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم کرد.


 اگر کسی خود را بکشد،کفران بزرگترین نعمت کرده است و بعد از این گناه چون نمی تواند توبه کند، نتیجه اش جهنم خواهد بود.


تذکر این نکته ضروری است می نماید:

درست است که خدا ارحم الراحمین است ولی اشد المعاقبین هم می باشد. رحمت او شامل کسی می شود که جلوی فیض الهی را نگیرد. انسانی که خود کشی می کند،خودش را از رحمت بی کران الهی محروم کرده است و لذا مستحق عذاب است.

بهانه رنج در زندگی مجوز خود کشی نیست. رنج همیشه با انسان قرین است و برای رهایی از آن اسلام دستور هایی همچون یاد خدا، توکل بر او، قناعت ورزی، جلوگیری از طمع و...بیان کرده است.

در زمینه رنجهای زندگی با کارشناسان و مشاوران باید صحبت کرد تا راهکارهای عملی  را بیان کنند.

 

پی نوشت:

[1] - نساء/29 و 30.